مجتبی زارعی :
حجاب بهانه است درگیری اصلی در اندازه فلسفه تاریخ است
دانشیار فلسفه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس گفت: برخی ناآگاهان چنین وانمود میکنند مسائل ایران تنزل یافته و موضوع حجاب و بیحجابی است اما درگیری انتقال یافته به ایران در بالاترین سطح فلسفه تاریخ مابین سکولاریسم و دین ورزی است.
به گزارش جهانی پرس از روابط عمومی سازمان بسیج اساتید کشور، مجتبی زارعی عضو گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس که با موضوع «انقلابی بمانیم یا نهادی» در دوره توانمندسازی و دانشافزایی اساتید بسیجی در مشهد سخن میگفت، افزود : به حیث تئوریک نزاع کنونی هدایت شده به ایران از سوی مرکزیت سیاسی سکولاریسم در غرب یعنی بحث دیرین سکولاریزاسیون و دین ورزی با حاکمیت سیاسی است ؛ سکولارها در فلسفه تاریخ میگویند سرنوشت تاریخ معلوم شده و انسان از دورههای الف) الهی _ ربانی ب) فلسفی به دوره نهایی علم نقل مکان کرده است و ساینتیسم انسان را به سرمنزل مقصود میرساند و انقلابها و نهضتها و اساسا تمامی تحرکات و جنبشها و تمدنها به سکون خواهند رسید.
دبیر انجمن اسلامی علوم سیاسی و روابط بینالملل افزود: حاکمیت سیاسی این تمدن غالب غرب که نشانههای افولش آغاز شده با کمک فیلسوفان و جامعهشناسان و عالمان سیاست چنین وانمود میکنند که حرکت خلاف حاکمیت سیاسی سکولار در جهان جدید و پافشاری برای کشف حقیقت تلاشی بیهوده است و اساسا حقیقت قابل دست یافتن نیست و پافشاریها نهایتا به ابطلال نظریات انقلابی و اضمحلال جنبشهای انقلابی، دینی بخصوص اسلام سیاسی خواهد شد و واقعیت این است که انسان سکولار است و باید بدور از تجویزهای الهیاتی سرنوشت خود را بدست گیرد در غیر اینصورت جنبشها و انقلابها گرفتار پدیده ترمیدور و حرکت دوری صعود و سقوط خواهند شد؛ آغاز می شوند، حرکت میکنند، صعود میکنند و نهایتا به سقوط کشیده خواهند شد و کاری از ایدئولوژیها برنخواهد آمد چون ایدئولوژیها فقط مسئول توجیهات متصلبانهاند و فقط در قالب سلاح عمل میکنند؛ حتی جناب ابن خلدون با اینکه یک مورخ دین دار است اما بخاطر نادیده گرفتن تواناییها و امکانات فلسفه تاریخی تشیع ( قاعده استکمال تاریخ ) در پرتو علم عمران اش تمامی جنبشها و تمدنها رادر مسیر پنجگانه ظفر، خودکامگی، قدرت اوجی، انحطاط و نهایتا سقوط مورد ارزیابی و رصد و پایش قرار داده است که خود نوعی سکولاریسم اسلامی عصر کلاسیک است.
زارعی
وی افزود: اینکه امام خامنهای در دیدار اخیر با فرماندهان سپاه بخصوص در باره چیستی انقلاب، پاسداران انقلاب و حاکمیت سیاسی انقلاب تذکر دادند موضوعی فلسفه تاریخی بود و به گمان بنده در مواجهه با تجویز نظم جهانی و فلسفه تاریخی هنری کسینجر؛ مهمترین شخصیت جنایتکار و ایدئولوژیک نظام خشونت طلب سکولاریسم در کتاب مهم او با عنوان " نظم جهانی ؛ تاملی در ویژگی ملتها و جریان تاریخ " است ؛ کسینجر پاسدار انقلاب و نهایتا نهاد و پیمان وستفالیا است که بعد از فروپاشی امپراطوری روم مقدس به حدود ۳۰۰ دولت ملت است که پیمان بستند دولت _ملتها را به دور از دیانت و مذهب اداره کنند او در این کتاب در مهمترین بحث که مربوط به ایران است میگوید جمهوری اسلامی این نظم جهانی را قبول ندارد و باید این پیمان تاریخی که از ۱۶۴۸ میلادی بر جهان استیلا پیدا کرده را بپذیرد و مآیوسانه میگوید کمک ایران به نهضتها و جنبشهای مقاومت در جهان و صدور فتوای امام خمینی علیه سلمان رشدی و فتح لانه جاسوسی و نظایر آن با پیمان جهانی وستفالیا که ضامن جهان جدید است در مغایرت است.
عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: ادعاهای حاکمیت بلامنازع سکولاریسم و حاکمیت سیاسی بر جهان در شرایطی است که با وقوع انقلاب اسلامی ایران روند سکولاریته عالم بهم ریخت چون تنها انقلابی در جهان است که میل مطلق به نهادی شدن و محدود ماندن در محیط ملی را ندارد و چون فطرت بنیاد و معنویت گرا و متدینانه است مدام میل به صیرورت و شدن دارد، ایدئولوژیی که برخلاف لیبرالیسم، فاشیسم، نازیسم و کمونیسم به کرامت انسانی و سعادت نوع بشر توجه دارد به این خاطر امام خمینی در آستانه کوچ از این جهان برای دولت_ ملت ایرانی و نیز ملتهای جهان توصیههایی فلسفه تاریخی اعلام نمود؛ او با اینکه مبدع قانون اساسی ، فرمان ۸ ماده ای و موسس نهادهای گوناگون است اما پیام های تاریخی و اسلامی و فلسفی اش در باره حج ، استقامت ، سلمان رشدی و پیامش به گورباچف صدر جماهیری شوری سابق و نیز تلفیق کار دینی و روابط اسلامی در پیام منشور برادری برای کار حزبی به جناح های سیاسی دو مساله مهم را روشن کرد اینکه فلسفه تاریخ در این سوی جهان نظم سکولار حاکم را نمی پذیرد و دوم اینکه ضمن توجه به زیست نهادی گفت که باید جهانی اندیشید و خمینی اگر یکّه و تنها هم بماند به راه خود که همانا مبارزه با شرک و کفر و بت پرستی های مدرن است تا سرحد فیض شهادت ادامه می دهد یعنی همین بیان امام خامنه ای که گفت من دیپلمات نیستم من انقلابی ام
...... و ضمن تجویزهای ساختاری و راهبردهای سیاستگذارانه مکررا به کارجهادی ، بسیجی و مومنانه ارجاع می دهند و اساسا ترسیم پنج مرحله تمدنی الف) انقلاب ب) نظام جمهوری اسلامی ج) دولت اسلامی د) جامعه _ کشور اسلامی ه) تمدن اسلامی در مقابل ترمیدور انقلابات و جنبش ها و همچنین تولید بیانیه گام دوم برای خروج از نهادی شدن های بروکراتیک و دیوان سالارانه بود چون خمینی و خامنه ای هر دو امام اند ، خمینی امام دوره ی تآسیس و اجمال است و خامنه ای امام دوره تفصیلی و تمدنی و این شدن بنا بقول اندیشکده های ایران شناسی و اسلام شناسی در غرب با دو بال کربلا و فلسفه انتظار موعود ادامه خواهد داشت.
مجتبی زارعی گفت: با رونمایی از گروهی با نام تسهیلگران ایرانی تبدیل انقلاب به نهادهای عرفی و سکولار پیرامون مختصات شان گفت از مابعد رحلت امام خمینی ، جریان سابقا انقلابی در امتداد نظم جهانی وستفالیایی در ایران با انگیزه های گوناگون و متفاوت اندیشه ای ، دلسوزانه ، امنیتی و..... به میدان آمدند و هریک به تناسب خلوص و استحاله در نهایت به تجدید نظر طلبی علیه انقلاب اسلامی پرداختند طرح ۱) اندیشه های نئولیبرالی در سامان اقتصادی و نظام برنامه ریزی ۲) طرح جامعه مدنی برای تغییر رابطه امامت _ امت ۳) طرح فقه اقلی بجای فقه اکثری ۳) تبدیل فقه به قانون با کاتالیزور مصلحت ۴ ) پلورالیسم ۵ ) دموکراتیزاسیون ۶) رونمایی از جهان عقل و معنای غیر دینی و..... از اهم پروژه هایی بود که برای استحاله حاکمیت سیاسی در مقابل حاکمیت سکولار غالب برجهان توسط نیروهای تسهیل گر مدرن در ۳۰ سال اخیر عملیاتی شد؛ نیروهای مدرن تجدید نظر طلب ایرانی سه دهه اخیر فقط به تلاش خود اکتفا نکردند بلکه برای تدریس و تفهیم و تحمیل این اندیشه های سکولار فیلسوفانی مثل جان هیک ، هابرماس و ریچارد رورتی را به دانشگاهها و حتی برخی هیئت های خانگی مدرن یعنی منزل شخصی برخی چهره های تجدید نظر طلب بردند ؛ اکنون هم پروژه ی عریانیزاسیون در ادامه پروژه های بزرگ قبلی است و در نسبت با آنها کوچکتراست اما در پازل عملیات بزرگ سکولاریزاسیون در زمره نزاع فلسفه تاریخی گفته شده است.
زارعی در پایان با بر شمردن برخی ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران با جنبشها و انقلابهای مدرن گفت: فلسفه تاریخی شیعه اساسا با جمود ، سکون و اضمحلال نسبتی ندارد و با صبغه ای دینی در حال شدن خواهد بود زیرا غایت انسان در اندیشه سیاسی اسلام و فلسفه سیاست متعالیه خدایی شدن و باز نایستادن از حرکت است همانطور که صدرالمتآلهین شیرازی در ترسیم انقلاب و صیرورت دائمی و غیر نهادی انسان گفته است غایت انقلابات شریعت محور خدمتگزاری طبیعت از سوی متافیزیک و وحی و تبعیت شهوت ها از عقل ، رسیدن جزء ها به کل ها و دنیا به آخرت است و با این ادله عقلی و تاریخی و فلسفی است که ما بقول رهبر فرزانه انقلاب نظم نامعتبر و سکولار جهانی را قبول نداریم و انقلاب اسلامی به حاکمیت سیاسی و عقلانی اسلام می اندیشد.
ر