برای ژست گرفتن جلوی دوستانم در وادی اعتیاد افتادم
'متأسفانه از زمانی که یادم هست، پدرم مصرف کننده تریاک بود و همین مسئله باعث شد از کودکی با مواد مخدر آشنا شوم. گرچه از بوی مواد بدم می آمد، اما از ژست گرفتن با ابزارآلات مصرف مواد مخدر خوشم می آمد و همین ژست گرفتن ها کار دستم داد و به راحتی گرفتار اعتیاد شدم.'
پبه گزارش جهانی پرس از روابط عمومی سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران، این گفته ها بخش آغازین داستان زندگی مددجویی است که این روزها دوران پاکی را شروع کرده است.
این مددجو درباره داستان زندگی اش می گوید: "در یکی از شهرهای کوچک غرب کشور زندگی می کردم. حدود ۱۴ ساله بودم که مصرف مواد آن هم از نوع تریاک را به شکل تفننی شروع کردم. با دوستانم به زمین های کشاورزی می رفتیم تا ایام تابستان را آنجا سپری کنیم و از همان زمان مصرف را به شکل تفریحی آغاز کردم."
وی ادامه می دهد: "سرانجام همین اشتیاق و علاقه به مصرف باعث شد دیپلم نگرفته درس و مشق را رها کنم و به کشاورزی و دامداری بپردازم. سال ۸۲ بود که عاشق دختر همسایه شدم و ۲۰ ساله بودم که به خواستگاری رفتم. ازدواج کردیم و یک سال بعد صاحب فرزند شدم. زندگی به خوبی پیش می رفت، گرچه همچنان هرازگاهی مواد مصرف می کردم."
این مددجو تعریف می کند: "زندگی ام رو به پیشرفت بود؛ خانه ای درست کردم، ماشین خریدم و زمین کشاورزی برای خودم تهیه کردم. اشتباهم این بود که خوشی زیر دلم زد و مصرف موادمخدرم زیاد شد. شدت گرفتن اعتیاد همانا و نابودی زندگی ام همان. همه داشته هایی که به سختی به دست آورده بودم را از دست دادم. برای تهیه موادمخدر بیشتر مجبور شدم تمام سرمایه هایم را بفروشم و ده سال پس از زندگی مشترک، همسرم درخواست طلاق داد."
پس از طلاق چون اعتباری نداشتم رهسپار تهران شدم. با پول کمی که داشتم شش ماه اول رسیدن به تهران، پادشاهی زندگی کردم. اما رفته رفته با تمام شدن پول هایم بی خانمان شدم؛ شب ها در سطل های زباله دنبال زباله خشک می گشتم و با فروش ضایعات، مواد تهیه می کردم تا اینکه حدود یک سال و نیم پیش در محله خلازیر از سوی نیروی انتظامی دستگیر و به یاورشهر منتقل شدم. آنجا تازه متوجه سیاهی انگشت پایم شدم و مشخص شد اگر پایم قطع نشود، بیماری به قسمت های دیگر بدنم سرایت می کند و جانم در خطر است. با همکاری مددکاران و کادر درمان، عمل جراحی انجام شد و تصمیم گرفتم موادمخدر را برای همیشه کنار بگذارم."
این مددجو که این روزها در مددسرای منطقه ۲۰ سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران ساکن است، در حال طی کردن دوران درمان و ترک اعتیاد است و می خواهد پس از بهبودی، زندگی جدیدی آغاز کند. به دنبال اشتغال مجدد است و قصد دارد در آینده نزدیک به شهرستان محل زندگی اش بازگردد.