نظریهای برای جریانپژوهی
نظریه و روش زنجیرهای در جریانپژوهی در گفتوگو با استاد دانشگاه تهران
کتاب «نظریه و روش زنجیرهای در جریانپژوهی» نوشته دکتر علیاکبر علیخانی استاد تمام دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران توسط مؤسسه انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است. در این کتاب نویسنده یک چارچوب نظری و یک روش تحقیق برای شناخت جریانیِ پدیده های سیاسی اجتماعی و انسانی ارائه داده است.
به گزارش جهانی پرس، سید حسین امامی دانشجوی دکترای جامعه شناسی سیاسی- بر آن شدیم تا در گفتوگو با نویسنده ابعاد مختلف این نظریه و روش را واکاوی کنیم و نحوه کاربرد آن ها را در پژوهش های جریان شناسانه جویا شویم. در این مصاحبه به ابعاد مختلف نظریه زنجیره ای برای جریان پژوهی پرداخته شده و در ادامه بر روش تحقیق برای جریان پژوهی متمرکز شده است.
*آقای دکتر علیخانی! ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. دو بخش اصلیِ کتاب شما نظریه و روش است. به عنوان اولین پرسش بفرمائید که نظریه و روش چه اهمیتی دارند؟
بدون داشتن و پایبندی به نظریهها و روشهای مناسب و کارآمد در پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی؛ پدیدهها، مسئلهها، موضوعات، تحولات و رفتارها در جوامع انسانی به درستی قابل فهم نخواهند بود و به دنبال آن انواع مسئلهها و بحرانها حل نشده، انباشته میشوند. در این مسیر؛ تبلیغات، اقدامات نمایشی، فعالیتهای رسانهای، انجام پژوهشهای غیر استاندارد، تظاهر به روش، روی آوردن به شبه نظریه و شبه روش و مواردی از این قبیل نمیتواند یک شناخت واقعگرایانه به دست بدهد و از این طریق افراد و مؤسسات در اصل خود را فریب میدهند. دلیل و ضرورتِ نظریه یا چارچوب نظری، معنابخشی به پدیدهها و شناختِ علّیِ ماهیت و ریشههای آنهاست. دلیل و ضرورتِ روش، اطمینان از درستیِ سیر انجام پژوهش و به تَبَعِ آن فایده مندی و اثربخشی تحقیق است. انجام تحقیق برای شناخت و فهمِ پدیدهها، موضوعات، تحولات و رفتارها در جوامع انسانی در سطوح فردی، محلی، منطقهای، ملی، و بینالمللی، و حل مسئلههای مربوطه صورت میگیرد، بنابراین ضعف در نظریه و روش به نقص در شناخت اینها و ناتوانی در حل مسئلهها منجر خواهد شد.
*بحث جریانشناسی و جریانپژوهی از کجا آمد؟ چون تا جایی که ما می دانیم حوزه تخصصی جنابعالی اندیشه سیاسی است و قبلاً هم کتاب «روش لایه ای اندیشهپژوهی» را منتشر کرده اید. آیا بحث جریان پژوهی ارتباطی با مباحث اندیشه سیاسی دارد؟
اولا بحث جریان پژوهی در کتاب من چنانکه از نامش پیداست پیش از آنکه به موضوع و مصداق بپردازد یک چارچوب نظری و روش تحقیق است. نظریه یا چارچوب نظری و روش تحقیق را برای انجام پژوهش در موضوعات مختلف می توان به کار بست. پدیده های سیاسی، اجتماعی، انسانی و از جمله اندیشه ها را با چارچوب های نظری و روش های مختلف می توان شناخت. بنابراین من از منظر نظریه و روش وارد بحث جریان پژوهی شده ام و بحث «روش» و «نظریه» از جمله دغدغه ها و حوزه های مطالعاتی من طی ربع قرن گذشته بوده است. ثانیا بخشی از تمرکز پژوهشی و تخصصی من جریان های اندیشه ای و فکری در جهان اسلام و به ویژه ایران بوده است. ثالثا یکی از راههای شناخت و فهم پدیدههای انسانی-اجتماعی یا معنابخشی به آنها، و حتی شناخت مکاتب و نظریههای علمی، شناخت جریانی، و بررسیِ جریانشناسانه و جریانپژوهانۀ آنهاست. شناخت یا «خودبسنده» است به این معنی که برای خود انسان قابل اتکاست و دیگران نیز به سبب اعتماد یا احترام به نظر کارشناسی ممکن است آن را بپذیرند. یا اینکه شناخت «دیگربسنده» است به این معنی که برای دیگران نیز قابلاتکا و قابل اعتماد است و این نوع شناخت از راه پژوهش به دست میآید و استدلالها یا اسناد و مدارکِ آن در دسترس و معرض قضاوت دیگران نیز قرار دارد. به همین دلیل بحث مستوفایی در کتاب مطرح کرده ام و بین «جریان شناسی» و «جریان پژوهی» تفاوت قائل شده ام. مقصودم در کتاب نوع دوم شناخت یعنی جریان پژوهی است.
*لطفا بفرمائید جریانها چیستند و چه اهمیتی دارند؟
اغلب قریب به اتفاق تحولات جوامع انسانی در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، فلسفی، اندیشه ای، حقوقی، هنری، ادبی، سینمایی، رسانه ای، مذهبی و ... از طریق جریان ها اتفاق می افتد. ایده ها، اندیشه ها، نظرات، مکاتب، نظریه ها، و ... تا زمانی که جنبه جریانی به خود نگیرند و تا زمانی که به جریان تبدیل نشوند نمی توانند در سطح مؤثر و گسترده تأثیرگذار باشند.
*یعنی چارچوب نظری و روشی که جنابعالی ارائه دادهاید برای شناخت جریانها در تمام حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی، هنری، ادبی، سینمایی، رسانه ای، مذهبی، فلسفی، اندیشه ای و ... کاربرد دارد؟
بله همین طور است. چون یک چارچوب نظری و روش کلی برای پژوهشگران است. هر پدیده ای را می توان از منظر جریانی با این نظریه و روش مطالعه و فهم کرد، مشروط به اینکه جریان باشد. البته گسترۀ جریان های اجتماعی و فرهنگی زیاد و گسترۀ جریان های علمی و اندیشه ای کم است، ولی هر دو جریانند. ویژگی های جریان را در کتاب ذکر کرده ام.
*از پاسختان میتوان فهمید که بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی جریان نیستند؟
بله درست است. برخی از پدیده های انسانی و اجتماعی هنوز به جریان تبدیل نشده اند ولی قابلیت تبدیل شدن به جریان را دارند، ممکن است به جریان تبدیل بشوند یا نشوند. برخی پدیده ها نیز اساسا ظرفیت و قابلیت تبدیل شدن به جریان را ندارند. برخی نیز در سطح اندیشه، نظریه، مکتب و ... هستند و در همان سطوح باقی می مانند و اساسا جریان نیستند. هر کدام از این ها ویژگی ها، کارکردها و پیامدهای خاص خودشان را دارند.
*بفرمایید شناخت جریانی یا جریان پژوهانه چه نوع شناختی است؟
این نوع از شناخت با نظریه و روش زنجیره ای؛ از بیرون و از بالا به کلیت پدیده و تحولات مینگرد، سیر تطور آن را میبیند، زمینهها، ریشهها، علل و عواملِ بروز و ظهور پدیده را میکاود، کنشگرانِ پدیده را بررسی میکند، آثار و پیامدهای آن را نشان میدهد و به تحلیل، تفسیر و نقد پدیده میپردازد. جریانی دیدن پدیده از طریق «پژوهش جریانشناسانه» یا «شناخت جریانپژوهانه»، به معنی فهم کلیتِ پدیده در طول زمان از ابتدای شکلگیری در بستر اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ مربوطه، و در نسبت و تعامل با شرایط و سایر پدیدهها اعم از مشابه، مرتبط، متباین، مخالف، متضاد، و متناقض است. حدود هشتاد تا نود درصد تمرکز تحقیق و شناخت جریان شناسانه بر «حال» و «اکنون» است.
*ویژگیهای دقیقتر شناخت جریانی را چیست؟
شناخت جریانپژوهانه یا پژوهش جریانشناسانه دارای چند ویژگی به شرح زیر است:
1. با اینکه از ورود به جزئیات پدیده بینیاز نیست ولی کلیت آن را از بالا مینگرد. در اصل بین جزئیات درون پدیده و نگاه کلی و از بیرون، در رفت و آمد است ولی در نهایت نگاه پیوستۀ کلی و زنجیروار از بیرون و از بالا محوریت دارد.
2. به روز است و پدیدهها و تحولاتِ زنده و جاریِ جوامع بشری را موضوع بحث قرار میدهد.
3. پدیده یا جریان را در بستر شکلگیری، شرایط محیطی و زیستی، و در سیر تطور آن بررسی میکند.
4. کاربردی است و بهدنبال نتیجه برای سیاستگذاری، تصمیمگیری، اقدام و جهتدهی است. ضمن اینکه نگاهی نیز به آینده دارد.
5. وجوه ناپیدا و ربط و نسبتها و منطقِ فراز و فرود تحولات را که گاهی از چشم افراد، متخصصان و رهبران پنهان مانده، آشکار میکند.
6. یک فهم منسجم و نظام مند از تحولات جامعه در عرصههای مربوطه را به مخاطبان و کنشگران میدهد.
7. این نوع مطالعه و تحقیق، به تحولات اجتماعی و حتی خود جریانها معنا و هویت میبخشد و اگر بیطرفانه و با هدف حل مسئله انجام شود نقش بسزایی در حل مشکلات و بحرانها و رشد و پیشرفت کشورها خواهد داشت.
*مقصودتان از جریان چیست، لطفا تعریف دقیقی از آن ارائه دهید؟
بر اساس آن تعریف: «جریان عبارت است از پدیدهای اجتماعی در یکی از زمینههای کنشگری انسانی، دارای یک وجه غالبِ موضوعی و گاهی تخصصی، در قالب یک شِبه نظامِ پویا، پیوسته، و سیال، بر محور مفاهیم مشترک ذهنی و زبانی، دارای کنشگران در نقشها و سطوح مختلف، که تحت تأثیر شرایط محیطی و با اهداف مشخصی شکل میگیرد و با ایجاد فضا و تحرک در جامعۀ مربوطه، بر جهتگیریها و رفتارهای مخاطبان تأثیر میگذارد».
بیست و دو مفهوم با جریان تفاوت دارند، مثل حزب، گروه، جناح، انجمن، صنف، طبقه، قشر، سندیکا، سازمان، گروه فشار، گروه ذینفوذ، گروه ذینفع، فرقه، اپوزیسیون، و ... . اساسا جریان ماهیت و شاخص های خاص خودش را دارد.
*شاخص های ماهوی جریان چیست؟
هر جریانی تمام یا اغلب این شاخص ها را دارد. شاخص های ماهوی جریان عبارتند از:
1. در یک فرایند طبیعی در بستر جامعه شکل میگیرد. (اغلب خودجوش و خودروُ)
2. در واکنش به یک دغدغه یا نگرانی یا نیاز یا ضرورت ایجاد میشود.(روزآمدی)
3. نتیجۀ علّیِ شرایط است.(ضرورتمندی)
4. به مثابه پدیده، تعیّن و آثار بیرونی دارد. (عینیتیافته)
5. دارای عاملان و کنشگران فعال در سطوح مختلف است. (دستکم سه سطحِ منادیان، مروجان و پیروان و گاهی تا هشت سطح کنشگران)
6. دارای مفاهیم و مبانی کمابیش مشترک ذهنی و زبانی است. (نظام معنایی)
7. دارای طیفی از اهداف و دغدغهها از شفاف تا مبهم و سیال است. (هدفمندیِ سیال)
8. فعال، جاری و حرکتمند است. (پویایی)
9. دارای تمایز و مرزهای نظریِ از کاملاً روشن تا نسبتاً مبهم است. (در نظام فکری، اهداف و آرمانها و نیز نمادها یا آداب و مناسک)
10. در عمل حد و مرزهای آن تا حدی روشن است که آن را از سایر جریانها متمایز کند.(دارای مرزبندیِ تقریبی)
11. دارای نظام و انسجامِ نسبی و سیال است. (شبه نظاممندیِ)
12. دارای تأثیرگذاری نسبیِ پایدار یا نیمهپایدار در عرصههای مربوطه است. (تأثیرگذاری)
13. در سیر تکاملیِ خود، قابلیت تبدیل شدن به انجمنها، سازمانهای مردمنهاد، احزاب، اصناف و نظایر آن را دارد. (امکان ساختارمندی یا رسمیتیابی)
14. دارای روند و سیر پیوسته از شکلگیری تا زمان مطالعه است. (پیوستگی و استمرار)
15. قدرت جذب مخاطب و بسیجکنندگی دارد. (محرک جمعی و اجتماعی)
16. جهت و عملکرد کلیِ جریان در راستای منویات منادیان است ولی امور متعدد و جزئی اتفاق میافتد که مورد نظر منادیان نبوده است.(گشودگی درعمل)
17. گاهی جریان از مسیر مورد نظر بنیانگذاران و منادیان خارج میشود. به عبارت دیگر به طور کامل و جامع و دقیق ــبهخصوص در سطح پیروان و هوادارانــ تحت کنترل منادیان نیست (تقریباً مدیریتناپذیری).
18. جریانها فاقد سلسله مراتب اداری یا مکاتبات رسمی هستند، در عین حال یک سلسله مراتب یا مرجعیت عرفی، رسانهای یا پیشکسوتی در آنها دیده میشود.(سلسله مراتب غیر رسمی)
شاخصها و مؤلفههای فوق در همین فضا قابل افزایش یا ادغام هستند، مجموع آنها با هم ماهیت یک جریان را شکل میدهند. پدیدههای مشابه جریان هر کدام برخی از این شاخصها را دارند ولی جمع شدن آنها به صورت یک جا در یک پدیده، فقط در جریان اتفاق میافتد.
*شما برای ساخت نظریه زنجیره ای مفاهیم متعددی را ابداع و آن ها را در بخش مربوط به نظام مفهومی جریان ها تعریف کرده اید؛ تعدادی از آن ها را نام میبرید؟
بله مهمترین بخش هر نظریه مفهوم سازی و نظام مفهومیِ آن است و نظریه پرداز باید در راستای هدف خود مفاهیم جدیدی را ابداع کند یا از مفاهیم موجود در ساخت نظریه اش استفاده کند اما باید حدود و ثغور آن ها را در نظریه اش مشخص کند. از جمله مفاهیمی که من در نظریه زنجیره ای آن ها را تعریف کرده ام عبارتند از: «فضاهای جریانی» شامل: فضای ذره ای، فضای یکپارچه جریانی، و فضای تامه جریانی، «سرچشمه جریانی»، «مفاهیم ذاتی و عرضی جریانی»، «کنشگران جریانی»، «خرده جریان»، «هویت جریانی»، و «جریان های مکمل و انواع آن». مفاهیم متعددی هم در بخش های دیگر نظریه از جمله کارکرد درونیِ جریان ها تعریف کرده ام که در جای خود و به تناسب بحث خواهم گفت.
*مقصودتان از جریان های مکمل چیست و چه انواعی دارند؟
جریانهای مکمل پدیدههایی فراتر یا فروتر از جریان هستند یا بعضی ویژگیهای جریان را دارند. برخی از جریانهای مکمل نقشهای عمیقتر، گستردهتر و تعیینکنندهتر از جریانهای معمولی ایفا میکنند و پارهای دیگر ضعیفتر، شکنندهتر از جریان یا مقطعی هستند. با این حال شباهت بسیاری به جریانهای معمولی دارند و با همین نظریه و روش زنجیرهای تا حد زیادی قابل فهم هستند. انواع جریانهای مکمل عبارتند از: جریان نارس، جریان تبهکار، فراجریان، جریان و فراجریان خاموش، جریان و فراجریان ساختاری، جریان و فراجریان چاپاری، شبه جریان، و جریان ها و شبه جریان های ترکیبی.
*شما در قسمت سوم نظریه تان روابط و کارکرد درونی جریان ها را بحث کرده اید. در این بحث به چه نوع روابط و کارکردهایی پرداخته اید؟
اولین بحث در این قسمت الگوهای تعامل و کشمکش جریانی است. جریانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی، صنعتی و ... دارای تعاملات، روابط و کشمکشهای فراوانِ آشکار و پنهان، مستقیم و غیر مستقیم، دوستانه یا خصمانه، کم یا زیاد، و همزمان یا غیرهمزمان با محیط و یکدیگر هستند. عرصههای مختلف جامعه و نظامهای موجود در آن، عرصه تعامل، رقابت و منازعۀ جریانها با یکدیگر در «میدانهای جریانی» است. «میدانهای جریانی عرصههایی هستند که جریانهای هم موضوع، هم دغدغه یا هم منفعت با یکدیگر تلاقی میکنند، یکدیگر را میشناسند، و در مییابند که کدامیک رقیب یا مخالف یا ضد دیگری و کدامیک همسو با آنهاست». از جمله مفاهیمی که در این قسمت تعریف و بحث کرده ام عبارتند از: رقابت جریانی، منازعه جریانی، هم افزایی جریانی، هم کاستی جریانی، بی تعادلی جریانی، وام گیریِ جریانی، جبهه جریانی و انشعاب جریانی. دومین بحث در این قسمت به الگوهای پایایی و میرایی جریان ها می پردازد و تعاریف و مباحثی که ارائه شده عبارتند از: تداوم جریانی، چرخش جریانی، استحاله جریانی، انتقال جریانی، تناسخ جریانی، رکود جریانی و مرگ جریانی.
*شما در کتاب یک بخشی را هم به بحث جریان ها در عرصه عمل اختصاص داده اید. در این قسمت چه ابعادی از پدیده جریان ها را روشن کرده اید؟
در این بخش ابتدا علل پیدایی جریان ها و آثار و پیامدهای جریان ها را بحث کرده ام. در ادامه به انواع تأثیر و تأثر جریان نسبت به یکدیگر پرداخته ام. در ادامه به سطوح مختلفِ ظهور جریان ها و سنخ بندیِ آن ها اشاره کرده ام که عبارتند از: جریانهای محلی، جریان های ملی، جریان های منطقه ای، جریان های جهانی، کلان جریان، جریان های فکری-نظری، جریان های میدانی- عملی، و جریانهای نظری عملی. در پایان این قسمت هم معیارهای دسته بندی جریان ها را بیان کردم و هم انواع شناخت جریان ها را بحث کرده ام که عبارتند از: جریان شناسی، جریان پژوهی، جریان پژوهیِ جریان پژوهی ها، فلسفه جریان پژوهی، و جریان پژوهی تاریخی.
*آیا تا کنون این نظریه و روش در پژوهش هایی استفاده شده اند و نتیجه چه بوده است؟
بله تا کنون چند پایان نامه دکترا، فوق لیسانس و مقاله بر مبنای این نظریه و روش نوشته شده است. نویسندگان اظهار می کنند که نظریه و روش زنجیره ای به خوبی ذهن و تحقیق آنها را جهت داده و موفق بوده است. با این حال به نظرم هنوز قضاوت زود است. باید منتظر نظر متخصصان و صاحبنظران باشیم.
*آقای دکتر روش یا روش تحقیق چیست؟
روش را به معنای عام در حیات سیاسی اجتماعی و فرهنگی میتوان شیوه و نوعِ خاصی از دیدن، فهمیدن، تأمل کردن، فکر کردن، نوشتن و رفتار کردن در عرصههای مختلف زندگی دانست. «روشمندی» به معنیِ حتی الامکان اتخاذ درست ترین راه ممکن است تا انسان را از مسیرهایی به مقصدهایی برساند که یا یکی از بهترینهاست یا جز از آن راه -برای رسیدن به نتیجه- ممکن نیست. شاید اغراقآمیز نباشد اگر علت اصلی موفقیت انسانها را در عرصه فردی، و دلیل تمام پیشرفتها را در عرصههای اجتماعی و عمومی روش و روشمندی بدانیم. همچنان که شاید بتوان سبب عمده مشکلات و مسئلههای انسان را نیز در نوعِ دیدن، فهمیدن، و نحوه تعامل آنها با خود و جهان پیرامون دانست، اما نوعِ دیدن و فهمیدن و تعامل کردنی که نادرست بوده چون از قبل محاسبه شده و تجربه شده نبوده است. بینظمی، درهمریختگی، آشفتگی، شلختگی، تصمیمهای لحظهای، آزمون و خطا، بی برنامگی یا داشتن برنامه صوری، کارهای نمایشی، و مواردی از این قبیل ضد روش است. اما «معنای عامِ روش» که در عرف علمی از آن سخن میرود، مفاهیمی مثل انسجام، نظم نوشتاری، فن تحقیق، شیوه خاص نوشتن، منشِ نگارشی، اصول و قواعدی که فقط پژوهشگران آنها را میدانند، و مواردی از این قبیل را به ذهن متبادر میکند. روش و روشمندی در عرف علمی ابعاد و انواع مختلفی دارد که از جمله آنها میتوان به: «روشِ پژوهیدن»، «روشِ اندیشیدن»، و «روش فهمیدن» اشاره کرد. اگرچه تا سخن از روش به میان میآید اذهان متوجه روش پژوهش میشود ولی روش اندیشیدن و روش فهمیدن نیز اهمیت بالایی دارند و این هر سه با هم مرتبطاند. بنابراین، تعریفِ کلی که نگارنده از «روش به معنای عام در عرف علمی» در کتاب روش لایه ای در اندیشه پژوهی ارائه داده به شرح زیر است:
«روش عبارت است از مجموعهای از قالبها یا اصول و قواعد، که اندیشیدن، پژوهیدن، و فهمیدنِ اندیشهها، پژوهشها، و کنشهای دیگران را؛ با نظاممندی و هدفمندی از کارآمدترین راه فراهم میکند». در کتاب روش لایه ای در اندیشه پژوهی انواع روش را دسته بندی کرده و تعاریف هرکدام را ارائه داده ام.
نظریه و روش چه اهمیتی دارند؟
در اهمیت نظریه و روش باید گفت که بدون داشتن و پایبندی به نظریهها و روشهای مناسب و کارآمد در پژوهشهای علوم انسانی و اجتماعی؛ پدیدهها، مسئلهها، موضوعات، تحولات و رفتارها در جوامع انسانی به درستی قابل فهم نخواهند بود و به دنبال آن انواع مسئلهها و بحرانها حل نشده، انباشته میشوند. در این مسیر؛ تبلیغات، اقدامات نمایشی، فعالیتهای رسانهای، انجام پژوهشهای غیر استاندارد، تظاهر به روش، روی آوردن به شبه نظریه و شبه روش و مواردی از این قبیل نمیتواند یک شناخت واقعگرایانه به دست بدهد و از این طریق افراد و مؤسسات در اصل خود را فریب میدهند. دلیل و ضرورتِ نظریه یا چارچوب نظری، معنابخشی به پدیدهها و شناختِ علّیِ ماهیت و ریشههای آنهاست. دلیل و ضرورتِ روش، اطمینان از درستیِ سیر انجام پژوهش و به تَبَعِ آن فایده مندی و اثربخشی تحقیق است. انجام تحقیق برای شناخت و فهمِ پدیدهها، موضوعات، تحولات و رفتارها در جوامع انسانی در سطوح فردی، محلی، منطقهای، ملی، و بینالمللی، و حل مسئلههای مربوطه صورت میگیرد، بنابراین ضعف در نظریه و روش به نقص در شناخت اینها و ناتوانی در حل مسئلهها منجر خواهد شد.
در مورد روش زنجیره ای که برای جریان پژوهی ارائه کرده اید توضیح بفرمایید؟
روشتحقیق زنجیرهای برای جریانپژوهی در قالب پنج مرحله طراحی شده و هر مرحله دارای چند حلقه است. هر مرحله وظیفه دارد به بخشی از جریان بپردازد و هر حلقه از روش که انجام میشود یک بخش از جریان را آشکار میکند و وارد حلقۀ عمیقتر یا بعدی میشود. هر حلقه دارای چند گام یا اقدام عملی است. نوشتن مقدمۀ روشمند و نتیجهگیری بخش مهم هر تحقیقی از جمله روش زنجیرهای است، در توضیح مراحلِ روشِ «زنجیره ای»، هر جا از مفهوم «جریانشناسی» استفاده کرده ایم مقصود شناخت به معنای دوم یعنی شناختِ پژوهش مبنا یا دیگر بسنده است که علاوه بر پژوهشگر، برای دیگران نیز قابل اتکا و استناد است.
مرحله اولِ روش زنجیرهای «هویتشناسی جریان» است که چهار حلقه از تحقیق را برای ما مینمایاند. مرحله دوم « کنشگر شناسیِ جریان» است و پنج حلقه از بحث را روشن میکند. مرحله سوم که مهمترین بخش تحقیق است «ماهیت شناسیِ جریان» است و پنج حلقه را شامل میشود و هر حلقه بخشی از جریان را روشن میکند. مرحله چهارم «رفتارشناسیِ جریان» است که هشت حلقۀ دیگر از پژوهش را برای مخاطب روشن میسازد. مرحله پنجم «محیطشناسی جریان» است و چهار حلقۀ جدید از جریان مورد مطالعه را آشکار میکند که فراتر از خود جریان هستند و نمود بیرونی و آثار و پیامدهای آن را بحث میکنند.
دو بحث هم در ابتدا و انتهای روش زنجیره ای مطرح کرده ام که جزو مراحل پنجگانه تحقیق محاسبه نشده اند. در ابتدای روش زنجیره ای نحوه طراحی تحقیق و نوشتن مقدمه روشمند را گفته ام. در انتهای روش زنجیره ای مرحله پایانیِ پژوهش یعنی نحوه نوشتن نتیجهگیری را مطرح کرده ام.
البته ممکن است تمام مرحلهها، حلقهها، و گامهای تعیینشده در این روش، در مورد تمامی جریانهای موردمطالعه مصداق یا موضوعیت نداشته باشد یا اینکه پژوهشگر فرصت و امکان انجام تمام آنها را در مورد یک جریان به دست نیاورد. بنابراین در عمل، تحقیق در مورد هر جریان در حد مقدور و ممکن انجام میشود تا جایی که به شناخت آسیب نزند و به همان اندازه عمیق، مفید و گامی به جلو خواهد بود.
*فرمودید که روش زنجیره ای در جریان پژوهی پنج مرحله و هرگام چند حلقه و هر حلقه چند اقدام دارد، مراحل را نام بردید، اگر امکان دارد حلقه های هر مرحله را نیز نام ببرید؟
نخستین مرحله روشتحقیق «زنجیرهایِ» «هویتپژوهیِ جریان»، به این معنی است که ابتدا نشان داده شود پدیدۀ مورد مطالعه براساس تعاریف و شاخصهای نظریۀ زنجیره ای، اولا جریان است و هویت جریانی دارد، و ثانیاً چه نوع هویت کلی و جزئی دارد، یعنی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و... است، و اگر علمی است مثلاً فقهی یا فلسفی یا اخلاقی، یا توسعۀ سیاسی، یا سکولار است، و اگر فلسفی است هویت آن فلسفه غرب، فلسفۀ اسلامی، فلسفههای مضاف یا ... است. و اگر فلسفۀ مضاف است فلسفۀ سیاسی، فلسفۀ حقوق، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ پزشکی، فلسفۀ ارتباطات، فلسفۀ فضای مجازی، یا ... است. همچنین قبل از ورود به فرایند پژوهش برای شناخت محتوای جریانها، باید برخی ابهامها و چشماندازها روش شود. مرحله هویتشناسی جریان ابتدا به پژوهشگر و مخاطب نشان میدهد که چرا آن پدیده جریان تلقی میشود و آیا شایستۀ پژوهش به عنوان جریان است؟ و در وهله دوم نقشه راهی است که پژوهشگر تعیین میکند طبق آن حرکت کند و موارد تعیینشده را در طول تحقیق به کار بندد. در این مرحله باید برخی مطالعات اولیه در مورد جریان مورد بحث صورت گیرد. این مرحله چهار حلقه از تحقیق را به سامان میرساند که عبارتاند از: نخست؛ تعریف و شاخصهای جریان، دوم؛ شناخت سیر تکوین جریان، سوم؛ خردهجریانها و ساختار جریان، و چهارم؛ زمینههای ظهور جریان. هر حلقه دارای گامهایی است که توضیح هر کدام در کتاب آمده است.
مرحله دوم در روش زنجیره ای به شناخت عاملان و بازیگرانِ جریان اختصاص دارد. مقصود از کنشگران جریانی تمام کسانی هستند که به نحوی در راستای اهداف جریان ایفای نقش میکنند. عاملان جریان کنشگران اصلی هستند که تداوم جریان قائم به آنهاست. در این مرحله پژوهشگر باید شش حلقه از بحث را در مورد کنشگران جریان روشن کند: نخست، معرفی اجمالیِ کنشگرانِ اصلیِ جریان، دوم، زمینهشناسی علمی و فکریِ کنشگران، سوم شناخت تعلقات سازمانی؛ چهارم رویکردشناسیِ سیاسی؛ پنجم زمینهشناسی فرهنگی اجتماعی، و ششم روانشناسی شخصیتیِ عاملان جریان.
سومین مرحلۀ روشتحقیق زنجیرهای به فهم جهانبینی و ماهیتِ فکری، اعتقادی و نگرشیِ جریان موردمطالعه میپردازد و دارای سه حلقه است که از طریق آنها جوهره و ساختار فکری و محتوایی جریان شناخته میشود. نخست مبناشناسیِ جریان، دوم ساختارِ تفکر شناسیِ جریان، و سوم غایتشناسی جریان است.
مرحله چهارم روش زنجیره ای «رفتارپژوهیِ جریان» را تحقیق می کند و ابعاد مختلف کنشهای جریان را در چند حلقه بحث برای مخاطب روشن میکند: حلقه های این مرحله عبارتند از: نخست شناخت عملکرد و مواضع جریان؛ دوم شناختِ شبکه ارتباطی و مخاطبانِ جریان؛ سوم نقدِ جریان؛ و چهارم تدوین نظام عملکردی جریان.
پنجمین مرحلۀ روش زنجیره در جریان پژوهی «محیط پژوهیِ جریان» است. مرحلۀ محیط پژوهیِ جریان فراتر رفتن از جریان موردمطالعه، گذار از مرزها و محدوده جریان، و مشاهده آن در محیط پیرامونی و فضای ملی و جهانی، و سنجش آن با سایر جریانها و شرایط واقعی است. این مرحله، شناخت جریان را کامل میکند با این حال پژوهشگر مخیر است آن را انجام ندهد. مرحلۀ محیطشناسی چهار حلقۀ جدید از شناخت جریان موردمطالعه را شکل میدهد که عبارتاند از: نخست؛ شناخت جغرافیایِ فکریِ جریان؛ دوم؛ رویکردشناسی جریان، که چهار رویکرد اصلیِ جریانهای سیاسی اجتماعی و حیطه چرخش آنها را مطالعه و تعیین میکند؛ سوم؛ تدوین جدول مقایسهای جغرافیای معرفتیِ جریان؛ و چهارم؛ طراحی الگو و پیشبینیِ نتیجه و خروجیِ جریان موردمطالعه. اگر جریانهای متعددی مطالعه میشوند، در این مرحله جدول مقایسهای نیز برای مقایسه آنها تدوین میشود. حلقههای این مرحله نیز در کتاب بحث شده است.
آیا جمعبندی و نتیجهگیری در جریان پژوهی با جمعبندی و نتیجهگیری در سایر پژوهش ها تفاوت دارد؟
اولا جمع بندی، نتیجه گیری، خلاصه و چکیده با هم تفاوت دارند. من در کتاب «روش لایه ای در اندیشه پژوهی» در پایان روش لایه ای، تعاریف هر کدام از این ها را آورده ام و برای هر کدام شاخص سازی کرده ام. ثانیا جمع بندی و نتیجه گیری در جریان پژوهی با سایر پژوهش ها تفاوت دارد.
در جمع بندیِ جریان پژوهی، شناسنامه جریان در قالب جدول تهیه می شود. در شناسنامه جریانپژوهشگر ابتدا جریان را تعریف میکند و سپس فقط در قالب گزارههای کوتاه در هر موضوع، باید مواردی را که در جدول مربوطه تعیین شده تکمیل کند. در تدوین شناسنامه جریان نکات زیرقابل ذکر است:
1. تمام تعاریف و مباحث مربوط به شناسنامه جریان، پیشتر در متن تحقیق آمده است و نیازی به توضیح در جدول نیست. ذکر گزارههای تک جملهای با فعل یا بدون فعل کافی است.
2. تعداد شاخصهای مبانیِ جریان، به تناسب موضوع شاخص و جریان متفاوت است. ممکن است یک جریان مثلا دارای سه شاخص هستی شناختی و ده شاخص ارزش شناختی و پنج شاخص سیاسی باشد و تعداد شاخصهای جریان دیگری عکس این باشد.
3. فقط محورها و موضوعات اصلی که بتوانند هویت، مبانی و جهتگیری جریان را نشان دهند در شناسنامه میآیند. جدولی در این بخش از کتاب طراحی شده و مواردی را که باید در مورد هر جریان ذکر شود در جدول آورده ام.
*نتیجه گیری چطور؟ آیا در روش زنجیره ای برای جریان پژوهی نتیجه گیری متفاوت از جمع بندی دیده شده است؟
بله متفاوت است. در سایر پژوهش ها فقط یا جمع بندی یا نتیجه گیری در پایان تحقیق آورده می شود، اما در جریان پژوهی باید هر دو نوشته شوند. در نتیجهگیری باید «نظام جامع و الگوی جریان» طراحی شود. در طول تحقیق، جریانپژوه نظام جهانبینی و اندیشگیِ جریان را در مرحلۀ سوم، و نظام عملکردیِ جریان را در مرحلۀ چهارم، طراحی و تدوین کرده است. در سایر مراحل نیز اشراف تقریباً کاملی نسبت به ابعاد مختلف جریان پیدا کرده است. در نتیجهگیری شایسته است نظام جامع جریان طراحی شود. در صورتی که مراحل و گامهای پیشگفته بهخوبی طی شده باشند پژوهشگر میتواند به بازسازی، طراحی، تدوین، و ترسیم نظام کاملِ جریان در قالب یک سیستم بپردازد و الگوهایی نیز از آن استخراج کند. در این صورت، تمام مبانی، ابعاد و وجوه نظام اندیشگی و عملکردیِ جریان و خروجیِ آن به مخاطب نشان داده میشود.
در تدوین نظام جامع، هر جریانی دست کم از چهار وجه قابل بررسی است و هر وجه دارای درجات مختلفی است، این وجوه عبارتاند از:
1. عمق: منظور از عمق، میزانِ پیچیدگیِ دستگاه فکری و غایت جریان، اجزای متکثر، و تخصصیبودن آن است.
2. کارایی: منظور از کارایی میزان عملی و کاربردیبودن، و تأثیرات مثبت -یا منفیِ- آن است،
3. عملکرد: مجموعِ عملکرد جریان در قالب یک نظام و در سنجش با سایر اجزای جریان دیده میشود.
4. جامعیت: مقصود از جامعیت، بخشی ندیدن موضوعات و مسائل، و ارتباط نظاممند آنها با خودشان و با سایر نظامهای فکریِ جامعه است.
در طراحی نظام فکری و عملکردیِ جریان، عمق آن از بقیه مهمتر، کارایی در درجه دوم، عملکرد در درجه سوم، وجامعیت در درجه بعدیِ اهمیت قرار دارد. به این دلیل که اگر جریان عمیق و پیچیده باشد کارایی و جامعیت را در خود پیش بینی میکند.
همچنین در بسیاری از جریانها، گاهی آشفتگی و در پارهای از موارد تضاد و تناقض در تفکرات و عملکرد آنها دیده میشود، اغلب این آشفتگیها، تضادها و تناقضات با فهم بیشتر و عمیقتر جریان یا درک روح جریان و اهداف عاملانِ آن حل یا قابل فهم میشود، با اینحال ممکن است در برخی مواقع، جریان بهواقع دارای تضاد و تناقض و آشفتگی باشد. پس از طی گامهای قبلی که پژوهشگر به تحلیل، تبیین، تفسیر و نقد جریان متفکر موردمطالعه میپردازد، بهآسانی میتواند آشفتگیها، تضادها و تناقضاتِ فکری، روشی، کارکردی، عملکردی و... را کشف و تحلیل یا توجیه کند و نشان دهد که تا چه حد حلشدنی، و تا چه حد غیرقابلحل است.
طراحی نظام جامع و الگو را میتوان از مهمترین بخشهای پژوهش دانست. طراحی یک نظام و الگوی حتی الامکان عملی، جامع، دقیق، و درست؛ به میزانِ دانش، خلاقیت و تلاش پژوهشگر بستگی دارد. این الگو عمدتا پیشینی و نظری است که در آن ابعاد عملی جریان استخراج و ساماندهی میشود. نکته مهمتر این است که پژوهشگر همان نظام و الگو بهطور مشخص و دقیق نشان دهد که اگر جریان موردبحث به اهدافش برسد چه اتفاقاتی میافتد و خروجیِ عینی و نتایجِ عملیِ آن چه خواهد بود. مثلاً ممکن است در حوزه جریانهای سیاسی، پژوهشگری معتقد باشد نتیجه و خروجیِ جریانهای جهادی و تکفیری درنهایت حکومت داعش است؛ یا نتیجه جریان سلفیه مثلاً حکومت طالبان است؛ یا مثلاً نتیجه و خروجیِ جریان فقه سیاسیِ شیعی، نظریه ولایتفقیه یا حکومت جمهوری اسلامی ایران است. برای هر جریانی یک تجلی عینی و عملی قابل پیش بینی است که الگوی آن میتواند در این مرحله تدوین شود.