صفحه اصلی
جستجو پیشرفته
لطفا منتظر بمانید...
سازمانها و نهادها
گروه های خبری
اقتصادی
مدیریت شهری
فرهنگ و هنر
اجتماعی
محله خبر
اختصاصی جهانی پرس
تولید، اکران و پخش

در فضای شادخوانی انتخاب شعر خیلی موثر است

سومین جلسه فصل جدید سلسله نشست‌های تخصصی آهات با رویکرد تحلیل هنری و اجتماعی موضوعات و مسائل امروز هیأت با موضوع «شادخوانی» برگزار شد. این نشست به همت مرکز تخصصی احیاء امر با همکاری گروه فرهنگ و هنر دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام با حضور سیدمهدی میرداماد مداح اهل بیت علیهم السلام،‌ محمد صمیمی شاعر و مداح اهل بیت علیهم السلام، سیدمحمدمهدی شفیعی کارشناس دینی و ادبی و پدرام جوادزاده کارشناس موسیقی‌ برگزار شد.

به گزارش جهانی پرس، محمدمهدی سیار دبیر این نشست اظهار داشت: هنر مداحی و محفل‌گردانی و مجلس‌داری برای اهل بیت علیهم السلام پویاست اما اینکه این سیر چقدر سیر تکاملی است و چه نقدها و چه گفت‌وگوهایی در موردش می‌توان داشت بر عهده این‌گونه نشست‌هاست.

جوادزاده: هیأت آخرین سنگر ماست و این سنگر هم امروز به دردهای خطرناکی مبتلاست.
پدرام جوادزاده کارشناس موسیقی در این نشست اظهارداشت: برای هیأت یک جور متفاوتی نگرانم. من مدت‌هاست که از دستگاه‌های فرهنگی کشور شخصاً قطع امید کرده‌ام. من خیلی امیدی به سازمان تبلیغات ندارم. خیلی امیدی به وزارت ارشاد ندارم. امیدی به صدا و سیما ندارم. مفصل این را همیشه گفتم که به نظر من هیأت آخرین سنگر ماست که مانده است و این سنگر هم امروز مبتلا به دردهایی شده که خیلی خطرناک است.
وی افزود: هیأت سنگری‌ست که انسان‌ساز بود و جور خیلی چیزهای دیگر را می‌کشید. من واقعاً نگرانش هستم. من معتقدم جامعه ما وارد یک دوره خیلی عجیبی از ابتذال شده و بخشی از آن ناشی از انتخاب‌ها و تصمیم‌های غلط مدیریتی در داخل کشور بوده است. بخشی از آن هم به دشمنان ما در خارج مرتبط است. آدم‌های بی‌اخلاق، محتوای بی‌اخلاق، محتوای غیرموسیقایی و محتوایی که اصلاً مناسب نیست و بحران است درحال وارد شدن به هیأت است یعنی اگر ما یک روزی می‌رفتیم پشت میکروفون صحبت می‌کردیم می‌گفتیم موسیقی ایران درحال مبتذل شدن است؛ من امروز باید بگویم هیأت درحال مبتذل شدن است.
جوادزاده گفت: فضای هیأت در مسجد و حسینیه به خاطر قدسی بودن فضا دارای حساسیت‌هایی است که اگر این مسائل وارد آن شود، مشکلات بسیاری دارد.
این کارشناس موسیقی گفت: مسئله شادی اساساً در جامعه ما دچار یک کج‌فهمی خیلی جدی است. ما در ایران شادی را با هیجان اشتباه گرفتیم. همه می‌گویند که موسیقی سنتی ایران غمناک است. من نگاه به موسیقی پاپ ایران که می‌اندازم حالا چه آنهایی که در لس‌آنجلس می‌خوانند چه آن‌هایی که در ایران می‌خوانند که در خود ایران واقعاً اوضاع درحال بدتر شدن است، خلاصه و چکیده‌اش شده اینکه من چقدر بدبختم و تو نیستی و مدام ناله می‌کند اما در میان جامعه این به عنوان یک موسیقی شاد شنیده می‌شود. اصلاً چطور ممکن است که یک اثر که اینقدر داخلش ناله و مفاهیم غیراخلاقی دارد، بشنوی و در وجودت احساس شادی کنی یعنی یا از لحاظ روانی بیمار هستی یا اصلاً مفهوم شادی را درک نکردی.

وقتی هدف ما می‌شود اینکه بیشتر دیده شویم، خواه ناخواه هیأت ما به ابتذال کشیده می‌شود.
وی ادامه داد: این موسیقی هیجان دارد کما اینکه موسیقی متال هیجان دارد، موسیقی راک هیجان دارد اما این‌ها موسیقی شادی نیستند اساساً نقطه مقابلش هستند. ما دقیقاً در موسیقی ایرانی چون دعوت به جهان درون می‌کنیم، دعوت به اندیشه می‌کنیم علی القاعده شعرها یک نیم‌نگاه عرفانی دارد و شعرها حوزه‌های اندیشه را پوشش می‌دهند شما با پدیده‌ای مواجه هستید که هیجان ندارد.
جوادزاده با طرح این سؤال که ارتباط این موضوع با هیأت چیست، گفت: تا یک روزگاری حوزه مداحی ما حالا چه در جایی که عزا بود و چه در جایی که شادی بود، منطبق بر تجربه موسیقی ایرانی بود. پس من می‌رفتم در یک هیأتی دعوت به جهان درون می‌شدم. اندیشه‌ام قلقلک پیدا می‌کرد روحم یک سوزنی بهش می‌خورد و به سمت رشد حرکت می‌کردم از یک جایی به بعد یعنی از دهه هفتاد، خیلی مشهود ما مسیری را که در موسیقی سایر حوزه‌ها داریم در هیأت هم مشاهده می‌کنیم. من اصلاً نگران کنسرت شدن هیأت‌ها نیستم بلکه نگران دیسکو شدن هیأت‌ها هستم.
این کارشناس موسیقی گفت: پدیده‌هایی در هیأت‌ها در حال رخ دادن است که منهای اینکه حرام است و مبتنی بر منویات مقام معظم رهبری نیست، منهای اینکه عقلاً اصلاً فاسد است متأسفانه به نام مقدس اباعبدالله و دیگر ذوات مقدسه درحال ارائه شدن است.
وی با بیان اینکه منِ موزیسین درباره این اتفاقات احساس خطر می‌کنم اما طلاب و حوزه‌های علمیه سکوت کرده‌اند، گفت: خود جامعه مداحان و پیرغلامان واکنشی ندارند. این روزها کاری در فضای هیأت کشور منتشر شده که اصلاً نامش مداحی نیست و می‌توان گفت قطعه موسیقی است که برداشت از آثار غرب است و مناسب مجلس عروسی است.
جوادزاده گفت: ما امروز در هیأت‌ها با کارهایی مواجهیم که اگر اسم امام حسین علیه السلام را از بالای آن برداریم یا ندانید در تهران یا فلان شهر است، شک می‌کنید که مداحی باشد!
وی افزود: اینکه در فضای هیأت از غلام امام حسین علیه السلام، به سلبریتی در عرصه مداحی رسیدیم خودش ابتذال است. اگر ما به عنوان یک جوان می‌رفتیم در هیأت و یک کار غلطی می‌کردیم مداح می‌آمد گوش ما را می‌پیچاند می‌گفت آقا داری چکار می‌کنی؟ هیأت امام حسین علیه السلام است، احترام دارد. ما الان داریم حرمت امام حسین علیه السلام را می‌شکنیم. ما دچار خلط فکری شدیم دچار یک سری غلط‌های جدی شدیم اصلاً هدف گیری‌ ما اشتباه شده است. وقتی هدف من می‌شود که بیشتر دیده شوم و من دنبال فالور می‌روم،‌ خواه ناخواه هیأت ما به ابتذال کشیده می‌شود.
شفیعی: باید نقطه عزیمتمان را در منظر دینی به هیأت اصلاح بکنیم.
سیدمحمدمهدی شفیعی، کارشناس ادبی در این نشست با طرح این سؤال که آیا ما بناست وقتی راجع به هیأت صحبت می‌کنیم راجع به همه پدیده‌های مرتبط با هیأت که پایگاه ترویج و تبلیغ دین و معارف است صحبت کنیم؟ آیا وقتی می‌رویم سراغ کارشناس فقهی بناست حرام و حلال بپرسیم؟ اصلاً آیا یعنی سطح دغدغه ما باید این شودکه آقای جوادزاده الان بحث بکنند که آیا فلان موسیقی حرام شرعی است یا نه؟ اظهارداشت: من فکر می‌کنم اصلاً نقطه عزیمت ما نقطه غلطی بوده است و همین نقطه هم کار را خراب کرد. ما یک دوره‌ای از آقا می‌پرسیدن که آیا دست زدن برای مثلاً مجلس شادی اشکال دارد یا ندارد؟ آقا در مقام یک مرجع تقلید پاسخ می‌دادند که نه اگر مترتب مفسده نشود اشکال ندارد اما همان آقایی که این فتوا را داده بعدش گفته ولی بهتر است که مجالس دینی فلان. ما دیگر این را می‌گفتیم که فقه نیست، دیگر حرام نیست که مترتب مفسده باشد. حالا که نمی‌شود پس دیگه بسم الله. در باب موسیقی همین اتفاق دارد می‌افتد. ببینید یک وقت به من می‌گویید که شما بیا مثلاً مبنای مراجع را یا مبنای حالا به طور خاص آقا را در باب موسیقی بحث کن، خب می‌نشینیم کتاب غنای آقا را بررسی می‌کنیم. اتفاقاً از نظر مبنای حلیت و حرمت ملاک آقا تقریباً در حلیت و حرمت موسیقی از همه سهل‌تر است.
وی ادامه داد: اصلاً در فرهنگ قرآن لهو اسباب غفلت هست و نقطه مقابلش ذکر است. در فرهنگ قرآن لَعِب اسباب بازی است نقطه مقابلش حکمت است و لهو اسباب غفلت است. غفلت از خدا و هر چیزی که غفلت را ایجاد بکند. «مداحی» که پایگاه ترویج فرهنگ دین است را می‌بریم با فقه بمعنی ‌الاخص می‌سنجیم. آیا اشکال ندارد؟ این موسیقی اشکال ندارد؟ اما آیا من اگر در مسئله حجاب به همان بچه هیأتی بگویم حجاب بدون چادر اشکال ندارد، بیا چادر را آرام آرام از فرهنگ‌مان کنار بگذاریم. یقه من را می‌گیرد و از منبر پایین می‌کشد و می‌گوید این چادر فرهنگ دین است، یک نماد در فرهنگ دینی ماست. فقه بمعنی ‌الاعم را آنجا برای من ملاک قرار می‌دهد و می‌گوید من با فرهنگ دین کار دارم.
این کارشناس حوزه دین گفت: ما نقطه عزیمتمان را در منظر دینی به هیأت باید اصلاح بکنیم. اینکه این هیأت بنا بوده فرهنگ دینی را ترویج بکند نه اینکه به حداقل‌های دین اکتفا بکند. از اینجا می‌خواهم یک پل بزنم به بحث آقای دکتر جوادزاده؛ من فکر می‌کنم اگر در هیأت فقهمان را از فقه حداقلی - که در دینداری متولی حداکثرهای دینداری مردم بوده - به سمت فرهنگ دین و فقه به معنای اعمش بردیم، آنوقت می‌بینیم که ما در ذائقه‌سازی خیلی جاها حرام مرتکب نشده‌ایم اما بدتر از حرام مرتکب شده‌ایم.
وی افزود: زمان آقای مرحوم آیت الله العظمی مرحوم مؤسس، میخواستند روضه‌ها را تعطیل کنند. ایشان مخالفت کرد و مقابل ایستاد. گفتند آقا روضه مستحب است. گفت مستحبی‌ست که همه واجبات در آن است. بله اگر خیلی خشک نگاه بکنید استحباب است. یک جایی گفتیم آقا کف زنی اشکال دارد؟ گفتند نه اشکال ندارد. اشکال هم ندارد، من هم مخالف نیستم اما می‌خواهم توضیحم را عرض بکنم. الان دیگر مداح ما اصلاً بلد نیست که اگر آمد مسجد گفتم اینجا مکروه است، کف نزن اما جلسه شب نیمه شعبان منو شاد اداره کن، بتواند این کار را انجام دهد.

وظیفه جامعه مداح مدیریت شادی و عزای جامعه است.
شفیعی گفت: جامعه مداح یک کار بزرگی بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریت شادی و عزای جامعه. شما در حقیقت شادی‌های معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریت می‌کنید، جهت می‌دهید و هدایت می‌کنید. ذائقه را شما می‌سازید. بله، این موسیقی اشکال شرعی ندارد اما وقتی شما بیست سال پیش ذائقه مردم را کاری کردید که دیگر تصوری از جشن بدون کف زدن ندارد ده سال دیگر هم کاری می‌کنید که تصور بدون موسیقی از جشن نخواهد داشت.
دیگر آن زمان به مداحم می‌گویم مسجد است اصلاً بیا کف هم بزن، می‌گوید نمی‌شود که یک موسیقی به مسجد نیاورم. یعنی فکر نکنید که فقط از این فرهنگ فاصله گرفته‌ایم، بلکه ظرفیت‌های هنری‌مان را هم از دست داده‌ایم.
مداح من باید اجرا را بلد باشد، انتخاب شعرش باید درست باشد و با دستگاه‌های موسیقی آشنا باشد تا در اجرا بداند برای شادخوانی در چه دستگاهی بخواند و در چه دستگاهی نخواند. الان دیگر نیازی به این‌ها نیست. ریتم جلسه همه چیز را تنظیم می‌کند. یعنی اگر صدایت بد باشد یا خوب، اگر دستگاه را بشناسی یا نه، اگر شعرت خوب باشد یا بد، ریتم جلسه فرم دارد و من را شاد می‌کند. دیگر همه چیز به فرم مربوط می‌شود. من در جلسه با این فرم مواجه هستم.
بنابراین، شما نه تنها در شادی، بلکه در عزا هم الان مداحی گوش می‌دهی و اصلاً نمی‌فهمی که شعر چه می‌گوید. مخاطب سینه می‌زند و شور می‌گیرد، اما بعضی جاها شعر واضح نیست. به طوری که من که در جلسه نیستم و فقط صوت را می‌شنوم، نمی‌توانم بفهمم چه شعری می‌خواند. این به خاطر این است که فرم جلسه آن را مدیریت می‌کند. مداح من معمولاً ترجیع بند و مسمط می‌خوانده. چرا؟ چون این قالب‌ها ظرفیت بیشتری برای همراهی و تعامل با مخاطب دارند.
این شاعر آئینی گفت: قافیه خودش یک ظرفیت موسیقایی برای همراه کردن مخاطب است. حدس زدن قافیه برای قدیمی‌ها که با شعر آشنا بودند و در جامعه دینی‌مان، به نوعی تربیت شده بودند که شعر را بشناسند جزو ظرفیت‌ها بود. بنابراین، ما به سراغ قالب‌هایی می‌رفتیم که قافیه‌های پر تکرارتر داشتند، چون هم موسیقی بیشتری ایجاد می‌کردند و هم مخاطب بهتر همراه می‌شد.
چقدر رباعی صلواتی مداحان سنتی ما بلدند! چرا؟ چون وقتی می‌خواستند با مخاطب تعامل کنند، تمام کار به کف زنی او محول نمی‌کردند. در همین استفتاء آقا هم تصریح شده که صلوات بگیرد. همان استفتائی که آقا می‌گوید اشکالی ندارد، اما بهتر است که به ذکر صلوات و تکبیر معطر گردد تا انسان به سعادت برسد. این نکته را دیگر ول کردی، تا انسان به ثواب آنها برسد.
به طور کلی، کف زدن به طور متعارف در جشن‌های اعیاد یا برای تشویق و تأیید و موارد مشابه، اشکالی ندارد. اکنون در بیت آقا هم این اتفاق می‌افتد و مثالش را هم می‌زنم. اما بهتر است فضای مجالس دینی، به خصوص مراسمی که در مساجد، حسینیه‌ها و حتی نمازخانه‌ها برگزار می‌شود، به ذکر صلوات و تکبیر معطر گردد تا انسان‌ها به ثواب آن برسند.
مداح من باید رباعی صلواتی را بلد باشد، چون قرار بوده مخاطب را همراه کند و با او تعامل داشته باشد. بنابراین، باید راهی پیدا می‌کرد که با مخاطب بتواند تعامل کند. اما الان دیگر نیازی به این کار نیست، چون مخاطب کف می‌زند. شما حتی می‌توانید ملودی را اجرا کنید یا نغمه‌ای بی‌کلام اجرا کنید و مخاطب همچنان کف می‌زند. یعنی تعامل برای مداح در حال حاضر از طریق ریتم و فرم در حال شکل‌گیری است.

وظیفه شما پر کردن است، خالی کردن نیست.
سیدمهدی میرداماد، مداح اهل بیت، در این مراسم اظهار داشت: موضوع بحث، یک موضوع خیلی آسیب‌پذیری است. یعنی اینقدر که در این دغدغه‌ها و نگرانی‌هایی که آقای دکتر داشتند و مطالبی مبتلابهی که به هر حال آقای شفیعی گفتند، به نظرم در شادخوانی خیلی آسیب وجود دارد و این به عزاداری هم سرایت کرده است.
 یعنی من اگر بخواهم با توجه به تخصصی که داشتم بگویم، فکر می‌کنم که من سال 74 اولین مولودی را با آقای کریمی خواندم. الان تقریباً سی سال می‌شود. نه ذکری وجود داشت قبل از دهه هشتادی که آن اتفاق افتاد. به معنای واقعی، سرودهای آن زمان هم یک اپرا بود، یعنی بلند بود و بسیار پرمخاطب. درگیر می‌شدیم. محورمان مخاطب بود. مخاطب همکاری می‌کرد. اصلاً یک بند سرود را ممکن بود نیم ساعت با او تمرین کنیم که مستمع یاد بگیرد و باهامان همکاری کند. و الان اصلاً اثری از آن سرودها نیست.
وی ادامه داد: ما در این مسیری که آمدیم، خیلی دچار - حالا اسمش را نگذارم انحراف به آن معنا - ولی به نظرم از آن مسیری که باید عبور می‌کردیم، به سلامت عبور نکردیم. فضا خیلی فضای متفاوتی شده و به نظرم یاد یک خاطره‌ای افتادم که یک روزی خدمت آقا بودیم، در یک جلسه‌ای که شاید دوازده سیزده تا از مداحان محرم‌خوان حضور داشتند. آقا یک سوالی مطرح کردند؛ همیشه آقا یک چالشی ایجاد می‌کنند و بعد از آن یک نتیجه‌ای می‌گیرند. یک سوالی کردند از یکی از همین دوستان ما که شما مثلاً جوانی بودند در آن مجلس که مثلاً یک ساعت شور می‌خوانید و این‌ها. بعد بنده خدا - از مداحان خوب هم بودند که حالا اسم نمی‌برم - گفتند که بله. یک جمله‌ای هم گفتند که این - آن جوابی که آقا دادند - خیلی مهم است و به نظرم می‌شود به عنوان یک شاه‌کلید از آن استفاده کرد تو همه زمینه‌ها، خصوصاً در این بحث شادخوانی. آن دوست عزیز ما گفتند که آقا بالاخره این یکی دو ساعتی که این مستمع می‌آید، ما وظیفه‌مان است که تخلیه‌شان کنیم تا انرژیشان خالی بشود. بعد آقا بلافاصله گفتند که وظیفه شما پر کردن است، خالی کردن نیست. این جمله واقعاً به عنوان یک جمله کلیدی ما همه را میخکوب کرد. وظیفه شما پر کردن است. شما باید یک جوری او را تغذیه کنید که برود یک هفته، ده روز با خواندن شما خودش را، زندگی‌اش را، رفتارش را، کردارش را مرتب به‌روزرسانی بکند.

میرداماد: شاد خواندن لزوماً کف زدن نیست.
وی ادامه داد: امروز متأسفانه یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که در عرصه مداحی، خصوصاً در قسمت شادخوانی وجود دارد، همین قصه‌ی یک بار مصرف خواندن است. یعنی به نظرم این اتفاق که خواندن تأثیری نمی‌گذارد و در همان جلسه تمام می‌شود، خیلی نگران‌کننده است. حالا اگر تأثیر بدی بعدها نگذارد، تأثیر خوبی هم نمی‌گذارد. من از نظر تخصصی، به آن مقداری که خودم به هر حال در این عرصه کار کرده‌ام [نکاتم را] می‌گویم. آقای دکتر یا حاج آقا شفیعی در متن جریان نیستند؛ یعنی در خود اجرای جلسه نکاتی وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کرد.
میرداماد گفت: شاد خواندن لزوماً کف زدن نیست. یعنی ما اگر بتوانیم به معنای واقعی به این نسل این لذت را، حلاوتش را بچشانیم که شاد خواندن به معنای انتخاب درست شعر است. شعر خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد در فضای شاد خواندن. شما اگر انتخاب درستی داشته باشید یا یک کارشناس شعر کنارتان باشد که بتوانید با او در تماس باشید و مشورت کنید، این می‌تواند به ماندگاری کار کمک کند، خصوصاً در بحث موالید. ما در عزا و در شهادت، اجرامان بیشتر محتواست. یعنی معمولاً یک غزل انتخاب می‌کنیم و آن یک غزل را با مضمون‌پردازی اجرا می‌کنیم. حالا لابه‌لای آن زبان حال و زبان قال و مضمون‌هایی وجود دارد. ما امروز در موالید و در جشن‌هایمان اصلاً این فضا را نمی‌بینیم. یعنی معمولاً شعر دچار یک نامهربانی می‌شود و من اصلاً با این قصه مخالف نیستم که شاعر دعوت شود، ولی الان برای برطرف کردن ضعف مداح شاعر دعوت می‌شود. آره دیگر، چون مداح نمی‌تواند یک قصیده بخواند، مجبورند برای اینکه آن ضعف را و آن خلأ را پر بکنند، شاعر را دعوت کنند.
این مداح اهل بیت در پاسخ به این سؤال که چرا یک مداح در بیت رهبری بدون کف زنی شادخوانی می‌کند اما در هیأت نمی‌تواند، افزود: می‌ توان گفت که آن مسیری است که آمده، یعنی همان ذائقه هست. یادم هست که ما یک سال محرم را با حافظ شروع می‌کردیم. یعنی یک دهه غزل ابتدایی جلسه‌مان حافظ بود. از همان حافظ مضمون‌پردازی می‌کردیم، می‌رفتیم حضرت رقیه علیها السلام، می‌رفتیم حضرت قاسم علیه السلام، می‌رفتیم حضرت علی اکبر علیه السلام و یادم هست شب‌های اول، شاید در یکی دو شب اول همه گیج و عجیب بود. اصلاً چه می‌خواند؟ مثلاً چه جوری ما این را به روضه‌ها می‌بریم؟ ولی بعدها یادم هست در سال‌های بعد، اگر یک شعر ضعیف می‌خواندیم، همه انتقاد می‌کردند. یعنی این که شما چجوری رفتید به این مسیر، این را ما خودمان ایجاد کردیم. یکی از دلایلش همین است. شاید می‌شود گفت که بعضی از دوستان ما که الحمدلله استعداد هم دارند، صدای خوب دارند، اما همه دنبال همین حاضر و آماده خواندن هستند. من خودم همیشه می‌گویم، اگر به من می‌گویند این نسل الان مداح جوان چه عیبی دارد، چه ایرادی دارد... [این جواب را می‌دهم]
وی افزود: می‌گویم یکی تنبل است، یکی عجول. یعنی ما همیشه عجله داشتیم که زود برسیم به آن نقطه جوش، زود برسیم. آن صبر را نداشتیم. چرا این بزرگترهای ما خواندن‌هایشان این‌قدر ماندگار شده؟ برای اینکه این‌ها آرام آرام [پیش می‌رفتند]
اهمیت انتخاب شعر در شادخوانی
میرداماد افزود: من در شب سیزده رجب شاید بالای پنجاه بیت شعر خواندم. خواهش می‌کنم این را از آرشیو ببینند رفقا، حالا خودشان که دارند می‌شنوند، در کانال مسجد هست. نزدیک چهل بیت، سی و پنج بیت از یک قصیده آقای سید محمدرضا یعقوبی آل خواندم که ایشان را همه می‌شناسند. ایشان یک شاعری است که بیشتر ابیاتش قرآنی است، یعنی هر بیتش یک تفسیر یک آیه است و چهارده پانزده بیت هم از آقای محمدرضا طهماسبی خواندم که حماسی بود. باور کنید فکر می‌کنم بالای بیست بار - شما می‌گویید صلوات یک وقتی شما یک بیتی می‌خوانید، آخرش می‌گوید مثلاً گل محمدی می‌آید، مثلاً همه صلوات را با نام پیامبر می‌فرستند اما - بدون اینکه نامی از پیامبر برده شود، یادم هست در شب میلاد امیرالمؤمنین بالای 20 بار در این دو شعر مردم صلوات فرستادند. خواهش می‌کنم اگر مداح‌ها حوصله دارند بروند گوش بدهند، نه اینکه حالا من خواندم، حرفم حرف تخصصی است، فنی است. چرا مردم به آن نقطه می‌رسند که شادی‌شان را با صلوات نشان می‌دهند و هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد و باور کنید چهره‌ها را که می‌دیدی، همه از یک جلسه مولودی شاد داشتند می‌رفتند. یعنی هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود، نه کسی سرود خواند، نه کسی ذکر گفت.
این مداح اهل بیت گفت: ما چند جور شعر داریم که در آن شادی بسیار جواب می‌دهد. یکی شعرهایی است که در مورد شخصیت زمینی اهل بیت است. مثلاً هفده ربیع‌الاول. آقای سازگار یک بحر طویل دارد. بحر طویل یک قالب عجیبی است که نمی‌دانم چرا در شادی استفاده نمی‌شود. یک زمانی آقای صمیمی یادتان هست چقدر اصلاً شاعرهای ما بحر طویل می‌گفتند؟ الان اصلاً انگار فقط رو آورده‌ایم به سرودهای تک ضرب کوتاه که در اجرا اصلاً شما هیچ چیزش را نمی‌فهمی. بحر طویل اجرایش سخت است، نفس‌گیر است. شاید به معنای واقعی انرژی می‌برد اما به شدت روح نشاط را [ایجاد می‌کند] بعد هم معمولاً داستان‌های ولادت حضرات معصومین در بحر طویل راحت اجرا می‌شود.
مثلاً این بحر طویل آقای سازگار، من یادم هست هفت هشت بند است. در انتخاب شعر اینقدر مهم است که عرض می‌کنم، خود این کمک می‌کند به شادی جلسه و به نشاط جلسه. در همین شعرهای بحر طویل، آن‌قدر احساس شادی و طرب وجود داشت که در عین این که ما شعر را می‌خواندیم دست هم می‌زدند، یعنی با همان ریتم. ما الان یک بحر طویل داریم شب تاسوعا می‌خواندیم برای حضرت ابوالفضل: دید کاندر حرم خسرو خوبان خب با این سینه می‌زنند، دقیقاً با همین ریتم. یادم هست من وقتی می‌خواندم مثلاً شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور، خب این فضا خودش کمک می‌کرد. حالا من نوشتم شب تکرار تجلای رسولان الهی، مثلاً رسد از ارض و سما و ملک و حور گواهی که شب هجر سر آمد، سحر آمد، سحر آمد. بعد این همین‌جوری وارد این شعر که می‌شدی، شما نگاه می‌کردی می‌دیدی مستمع دارد با تو همراهی می‌کند. اصلاً انگار انداختی‌اش تو یک فضایی که خودش ناخودآگاه [همکاری می‌کند] شاید من به جرأت بگویم در یخ‌ترین جلسات، حالا بعضی جلساتی که هیئتی‌اند و یک بشکن بزنی باهات همراه می‌شوند، اما در یخ‌ترین جلسات -من آدمی‌ام که شاید می‌شود گفتش که همه جور جلسه‌ای می‌روم، یعنی از شهرستان‌های مختلف - باور کنید با این قالب بحر طویل، آن‌ها هم به تکرار می‌آیند، آن‌ها هم به وجد می‌آیند. یکی از ویژگی‌های بحر طویل همین است، انتخاب شعر خیلی مهم است.
صمیمی: شادی و حزن در مجالس اهل بیت علیهم السلام به هم آمیخته است.
محمد صمیمی، شاعر آئینی در این جلسه اظهار داشت: موضوع پرمخاطره‌ای است. باز هم تکرار می‌کنم، با خودم خیلی فکر کردم که آیا آن چیزی که در ذهنم شکل گرفته بود را بعد از این فرمایشات زیبا عرض کنم یا نه، اما سعی می‌کنم خیلی خلاصه عرض کنم. از اساتیدم تقاضا می‌کنم من را به عنوان یکی از توده مردم ببینند. یک ذره از آن منظر مثلاً مدعی‌العموم باشم که اساتید این را آسیب‌شناسی کنند و اصلاح کنند. ما مردم ساده اساساً فکر می‌کنیم که فرمایشات مقام معظم رهبری خیلی خوب درک نمی‌شود. اساساً یک بخشی از ما مردم با دوگانه شادی و حزن مخالفیم، یعنی چه مجالس شادی اهل بیت؟
من یک مثالی را ذکر کنم. مثلاً یک عزیزی از دنیا رفته و در روز تولدش می‌روند سر مزارش و یک کیک هم می‌برند. خب، به یک اندازه‌ای خوشحالند و به یک اندازه‌ای هم محزون. ما سوم شعبان می‌توانیم بگوییم شاید امسال عاشورا امام حسین شهید نشود. از کجا می‌دانی باید کاملاً خوشحال باشی. فقط یک آدم بیمار می‌تواند در آن لحظه‌ای که دارد متوسل می‌شود به امام حسین، یاد شهادتش نیفتد. مگر می‌شود؟ ما مردم عادی فکر می‌کنیم که تأکید فرمایش حضرت آقا بر شادی، معنوی است. حالا به تعبیر آقای دکتر جوادزاده، اگرچه اسمش را هیجان بگذاریم یا هر آن چیزی که اصلاً ماها دنبالش هستیم، به آن شادی برسیم.
برای حضرت سجاد، که 40 سال گریه کردند، در عروسی‌ها گریه کردند، در موالید گریه کردند، شما به چه حقی برای ایشان می‌خواهید صرف شادی ایجاد کنید؟ در ولادتشان، ایشان طرفدار گریه بودند. اصلاً در ولادت پسر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام، حالا قبل از کربلا بوده و نوه‌شان امام صادق علیه السلام که بعد از کربلا بوده، مجلس گریه بوده. ولادت امام صادق علیه السلام در ولادت آقا قمر بنی‌هاشم علیه السلام، اشک فراوان در مولد ابوالفضل العباس علیه‌السلام که روضه خوانده شده. حالا به آن نحو [صحبت پیرامون] دوگانه شادی و حزن شاید اشتباه باشد [و به‌جای آن] ما باید دوگانه، اصالت و ابتذال را [مد نظر قرار دهیم]؛ شادی و حزن مصالحی است که باید کم و زیاد باید بشود.
آقا سیدالشهدا هرچه به گودال نزدیک‌تر می‌شد، سرورش بیشتر می‌شد. در عاشورا ببینید مردم را، چهره‌های مردم را ببینید. برانگیخته هستند، نمی‌شود گفت خوشحالند. ما باید مراقب دسته‌بندی‌ها باشیم. مثلاً بگوییم هنوز عاشورا نیامده، الان خوشحالیم یا مثلاً در ولادت مولا بگوییم که خوشحال باشید، خوشحال باشید، از الان شهادت زینب است [ناراحت باشید]. خب این‌طوری می‌شود. اصلاً این دو تا دوگانه نیستند.
برگردیم به اصالت. من از اصالت و تاریخ مداحی هم‌ برای شما می‌گویم. یک بار با حاج اصغر زنجانی جایی رفته بودیم گفت به فلانی سلام برسون، بگو «اصغرِ نوحه‌خوان». شادی و غم یعنی سرود در مقابل نوحه. از اول این‌طور نبوده است. ما دوگانه نوحه و روضه داشتیم، ولی دوگانه سرود و نوحه نداشتیم. این از کجا به وجود آمد؟ به این روایت گیر دادند که «شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا». درست است روایت است، اما تعبیر دارد. از آن‌ طرف هم «کل یوم عاشورا» داریم. این‌ها را جمعش را ما باید درک کنیم. [این مباحث] از آن‌جایی به وجود آمد که در دهه هشتاد گفتند این مذهبی‌ها همه‌اش گریه می‌کنند و نهادها گفتند نه، نه، شادی‌ها را شاد شادش کنید. یک وقت آخرش گریه نکنید.
هیأتی‌ها این دغدغه و نکات آقای جوادزاده را مردود می‌دانند. از زمان مرحوم ناظم، بیش از این برانگیختگی وجود داشت. می‌گفتند این رقاص است. البته آقای دکتر به واسطه‌ی پیش‌بینی‌شان در مورد حجاب ارجاع دادند و فرمودند که شاید ده سال دیگر این اتفاق بیفتد. من ارجاع می‌دهم به مقاومت تاریخی که مقابل همه‌ی جریان تطور مداحی بوده. ببینید، این در تمام هنر هست. هر نسلی یک لحظه‌ی اتصال دارد. مثلاً ما با مدینه، شهر پیغمبر، حاج منصور هیأتی شدیم. هر چه دیگر فرم از آن می‌رود فراتر، به نظر ماها ابتذال است. نسل قبل ما حاج منصور را مبتذل می‌دانستند و نسل حاج ناظم به او می‌گفتند رقاص. می‌دانید، چون آن موقع ترانه‌ای که زمانش می‌خواهم بروم کوه شکار آهو بود و...
با استدلالی که فرمودند، بنده مخالفم. فرمودند اولا آیا این حسین حسینی که گفته می‌شود، همان کیک درام است؟ دوما یک وقت یک دستگاهی برای یک فرد، مثلاً یک دستگاهی که حضرت امام با آن قلب حضرت امام را مانیتور می‌کردند، که برای امام نساختند، بلکه برای یک آدم ملحد ساختند. حالا وسیله است. اگر آدم را به نتیجه می‌رساند، برساند. از این برانگیخته‌تر، کتک زدند، یقه‌ها پاره کردند، اما جریان کار خودش را کرد و آمد جلو.
محمد صمیمی افزود: به نظر من، یک درجاتی از حزن و یک درجاتی از شادی لازم است برای رسیدن به آن معنا. ببینید، یک مثلی را من اینجا کنار قضیه درست کنم. شما ببینید، می‌شود همه این‌ها را به هم مربوط کرد. به قول استادم، حاج آقای میرداماد، چون ما در متن قضیه هستیم. ما الان به این نتیجه برسیم که وجود بیت ترجیع و فرم خواندن، یک نوعی از کف زنی را دارد، مثلاً همانی که فرمودید، چون ترجیع دارد، می‌رسند به این ترجیع و همه کف می‌زنند و این دارد مردم را از محتوا دور می‌کند.
خب، به نظرتان یک جوان مداحی که واقعاً هم می‌خواهد خودش را اصلاح کند و خروجی این جلسه را مطالعه می‌کند، آیا این تغییری را در خودش می‌دهد؟ من می‌گویم بیایید یک ذره واقعی‌تر فکر کنیم. این به معنای آن نیست که ما نتوانیم به سمت اصلاح برویم، اما باید در نظر داشته باشیم که این تغییرات نیاز به زمان و تلاش دارد. باید درک کنیم که چگونه می‌توانیم این دوگانگی شادی و حزن را به یک تعادل برسانیم و به محتوا و عمق مراسم‌های عزاداری و شادی‌های مذهبی توجه کنیم.
حالا در کنار این موضوع، نکته‌ی دیگری هم عرض کنم. همان‌قدر که شعر سروده می‌شود، آهنگ هم سروده می‌شود. یک موقع طرف با آهنگ خواندنش کف می‌گیرد، یک موقع با محتوای شعرش کف می‌گیرد. او دارد از آن هنر دیگرش استفاده می‌کند. من می‌گویم واقعی‌تر فکر کنیم. یک موقع مثلاً حضرت آقا اشاره فرمودند و گفتند آقا حماسه را دقت کنید. اما حماسه به‌مثابه یک مصالح بود. ما آمدیم سرگروهش کردیم و شد این که امروز می‌بینید. به طرف می‌گوییم چرا این‌جوری می‌خوانی؟ می‌گوید دارم حماسی می‌خوانم. این که شد منویات کامل. ما داریم تقسیم‌بندی اشتباه تزریق می‌کنیم.
هر چه که ایشان بفرمایند، تیتر نیست. بگوییم خب حماسه را بگذار بالا و یک سری اسم زیرش بنویس. مصالح است. همه این کارهایی که دارد می‌شود، حماسه‌اش باید بیشتر باشد. ببینید، راستش این است که چنین است؛ اگر ما به میراث‌مان هم مراجعه کنیم، کدام جلسه‌ای از جلسات سنتی - که هنوز بعضاً هم هستند در موالید - این‌قدر استرس دارند؟ که «خدایا، امشب شاد باشد!»، اصلاً موضوعیت ندارد. می‌آیند می‌نشینند و می‌بینند یکهو آخرش روضه می‌شود و می‌رود. ما این را مردود می‌دانیم. اصلاً چنین چیزی وجود نداشته. تازه من آدم سنت‌گرایی هم نیستم. می‌گویم آن‌ها داشتند یک کارهایی می‌کردند شاید ما باید کارهای دیگری انجام دهیم. الان که می‌نشینیم، می‌گوییم وا سنتا، اصلاً هیچ‌جای سنت شادخوانی وجود ندارد.


جوادزاده: بخشی از جامعه مداحان ما امروز زیست سلبریتی را تجربه می‌کنند.
پدرام جوادزاده، کارشناس موسیقایی افزود: امروز یک پدیده‌ی پرمشکل به نام سلبریتی را در غرب تجربه کرده‌ایم، این پدیده که در سینمای ما هم اتفاق افتاده است، برخلاف دهه شصت و هفتاد، در موسیقی ما نیز رخ داده؛ تحلیل من از جامعه‌ی مداحان این است که بخشی از مداحان ما امروز زیست سلبریتی را دارند تجربه می‌کنند یا به دنبال آن هستند. هیأت از این ماجرا جدا نیست. ما داریم از یک جریانی صحبت می‌کنیم. چرا امروز به بوشهر می‌روید و دیگر بوشهری نمی‌شوید؟ هر اتفاقی در ساختارهای مرکزگرا مثل ساختار ایران می‌افتد، این خواه‌ناخواه تا دورترین روستاها کشیده می‌شود. این نشان می‌دهد که تغییرات فرهنگی و اجتماعی در مرکز، تأثیرات زیادی بر نقاط دورتر دارد و ما باید به این موضوع توجه کنیم. این تغییرات در هیأت‌ها و مداحی‌ها نیز مشهود است و نشان‌دهنده‌ی یک حرکت به سمت سلبریتی‌زدگی و تأثیرپذیری از فرهنگ‌های دیگر است. ما باید به این تغییرات دقت کنیم و ببینیم که چگونه می‌توانیم از این وضعیت به نفع خودمان و فرهنگ‌مان استفاده کنیم.
من می‌گویم اگر امروز به کلیسا نگاه می‌کنم، کلیسا از آوازهای گریگوری به موسیقی رپ رسیده است. من دارم احساس می‌کنم ما هم داریم وارد این فضا می‌شویم. آقا، من نگران این فضا هستم. من معتقدم این مسیر درستی نیست. دو هزار تا آدم هم قبل از من در همین چهل سال جلوی چیزهای مختلف سعی کردند بایستند. باز من ذکر می‌کنم ما نمی‌توانیم ماهیت تغییر روزگار را عوض کنیم. ما می‌توانیم سرعت را کند کنیم برای اینکه ظرفیت انتخاب صحیح ایجاد بشود. من اصلاً دوگانه شادی و غم را کلاً در امام حسین علیه السلام و هیأت و این‌ها اصلاً درک نمی‌کنم. یعنی به نظرم کلش هم زیباست و هم کلش شاد است. اصلاً این‌ها با هم تنیده است. من وارد آن دوگانه‌ی ابتذال شدم و با ابتذال مشکل دارم. من فکر می‌کنم اتفاقاً بچه‌های حزب‌اللهی و بچه‌های هیأتی باید با آن بجنگند. درست، در مصادیق ابتذال با هم چالش داریم اینجا.

 

 

 

سیار گفت: در مورد این پیشینه تاریخی، چون یکی از ملاک‌های حلیت و حرمت، تناسب یک نغمه با مجالس لهو و لعب است. اصطلاح شرعی‌اش این است که می‌گویند اگر این نغمه با مجالس لهو و لعب تناسب داشت، نه تنها در هیأت، بلکه در هر جا دیگر هم اگر از این استفاده کنیم، حرام است. در هیأت که صد در صد حرام است. حتی اگر در خانه‌، تنهایی هم نشسته باشی و این را بشنوی، حرام است. آقای جوادزاده به عنوان کسی که به هر حال در حوزه پیشینه‌ی موسیقی و تاریخ کار کرده، می‌گوید: «آقا، این نحوه‌ی استفاده از ذکر، دقیقاً استفاده از یک چیزی است که مال مجالس لهو و لعب است.» فهمشان این است که این نغمه یا این فرم دقیقاً مال مجالس لهو و لعب است. بنابراین نه تنها در هیأت، بلکه در هر جای دیگری هم اگر از این استفاده کنیم، آن حرام است. دیگر به طریق اولی خلاف شأن است. اگر خلاف شأن هم باشد، می‌دانید که ممکن است حکم حرمت هم برش بار بشود. یعنی یک چیزی در جای دیگر حرام نیست، ولی در این مجلس حرام است. چرا؟ چون این مجلس شأن خاصی دارد.

حجت الاسلام شفیعی: حضرت آقا تصریح می‌کنند که روح اسلام با ترویج موسیقی موافق نیست.
حجت الاسلام شفیعی گفت: این بحث، بحث مبنایی است و باید بگذارم کنار. ببینید، ما دو یا سه تا مبنا داریم اینجا. یک مبنا این است که دعوا در واقع پیشافکر است. شما ابزار را در اینجا چگونه می‌بینید؟ آیا شما ابزار را به تعبیر ما طلبه‌ها لااقتضا می‌دانید، اقتضایی می‌دانید یا ذاتی می‌دانید؟ اگر شما گفتید حرف آقای صمیمی و اگر شما گفتید این ابزار است لااقتضاست، همان تعبیری که روشنفکران با مثال چاقو می‌زنند، می‌گویید آقا، این فرم موسیقی که آمده، این فرم یک ابزاری است. چاقو است. تو با آن می‌توانی آدم بکش و می‌توانی میوه ببری. لذا من می‌توانم در خدمت هدف خودم بگیرمش، حتی اگر چندان هم آدم توانمندی نباشم. یعنی من هر کسی هستم، همین که در خانه‌ام نشستم و چاقوی آدم‌کشی را هم بیاورم، می‌توانم با آن میوه ببرم.
من این مبنا را قبول ندارم و برای همین نمی‌توانم با آقای صمیمی موافق باشم. من با آقای دکتر موافقم، منتهی نه از زاویه‌ای که آقای دکتر گفت، بلکه از این مبنایی که خودم دارم. من ابزار را مانند بعضی از اندیشمندان معاصر در متفکران دینی و فیلسوفان ذاتی نمی‌دانم. ماهیت ابزار را نمی‌دانم، یعنی معتقد نیستم که آنچه از غرب می‌آید ذاتاً قابل مصادره نیست یا نجس است، اما اقتضایی می‌دانم. یعنی قائل به قول معتقدم آقا هم نظرشان همین است. شاهد هم دارم. تو آن دیدار سینماگران، آقا یک بحثی می‌کنند راجع به اینکه این مفاهیم دینی را در سینما باید چگونه در نظر بگیریم. یک کسی آن وسط می‌گوید آقا، سینما مثلاً یک تعبیری این‌جوری است که این اسب سرکش غرب است. آقا می‌گوید بله، باید رامش کرد و باید ببینیم سوارکار کیست.

 


ببینید، نکته این است که آیا آن کسی که این ابزار را در دستش گرفته، اقتضای این ابزار ذاتی نیست؟ این ماهیت قابل تفکیک است. چون اگر گفتیم ذاتاً این ابزار به کار خاصی تعلق دارد، دیگر قابل تفکیک نیست. اساساً مهم نیست آنکه دست است چه کسی است؛ این سلاح کشتار جمعی اساساً برای کشتار جمعی است و شما نمی‌توانید برای کار دیگری از آن استفاده کنید.
اگر شما گفتید که این ابزار لااقتضاست، بی‌جهت است که در اینجا مداح ناتوان و توانمند من فرقی ندارند. او می‌گوید من یک موسیقی را، یک موسیقی بی‌جهتی را آوردم و من به آن جهت می‌دهم. هر چیزی که من در آن بریزم، آن می‌پذیرد. اما یک وقت هست که من قائل به این قول هستم که این ظرف خودش به من جهت می‌دهد. اگر تو اینقدر توانمندی که بتوانی مصادره به مطلوب کنی، این را اگر اینقدر توانمندی که با مصادره‌ی این بتوانی مظروف خودت را به خورد این ظرف بدهی، بسم‌الله. اگر نیستی، اجازه رفتن سراغش را نداری. بنابراین از نظر من، اگر قرار باشد بعد اجتماعی‌اش را نادیده بگیریم و فعلاً فلسفی حرف بزنیم، همان ده نفری که آقای صمیمی و دکتر می‌گویند که می‌توانند فلان موسیقی را بیاورند و به آن جهت بدهند، باید در نظر بگیریم که آیا واقعاً توانایی و صلاحیت این کار را دارند یا خیر.
ببینید، من می‌خواهم پا را فراتر بگذارم و بگویم از نظر من، چون آن ده نفر اگر رسانه‌دارترین‌ها هستند، شما نمی‌توانید به صورت تک تک به بقیه توضیح دهید که این ابزار را این‌ها استفاده کرده‌اند و بقیه استفاده نکنند. لذا من وقتی که قرار است ده تا درست بیرون بیاورم و نتوانم جلوی هزار تا غلط را بگیرم، ترجیح می‌دهم عطایش را به لقایش ببخشم و ظرفیت‌هایی که جهتش با خودم هماهنگ است را استفاده کنم.
نکته‌ای که در بخش اول نگفتم این است که من خیلی درگیر بحث‌های انتزاعی نشوم. همان آقا که از نظر فقهی گشوده‌ترین ذهن را در مبنای راجع به موسیقی دارد، یعنی همه‌ی فقهای معاصر در قیدها از آقا سخت‌گیرترند. آقا حتی قید موسیقی لهوی را تصریح می‌کند. ولی در کتاب غنا می‌گوید که آن لهوی بودن چون آن اضلال را دارد، یعنی شاخص اضلال، لهو است.
شما نگاه کنید در دیدار با دولت آقای خاتمی به آقای معین، در جلسات مختلف کلمه‌ی «ترویج موسیقی» را از آقا جستجو کنید. آقا تصریح می‌کند که روح اسلام به ترویج موسیقی موافق نیست. همانی که در حلال و حرام اینقدر باز نگاه می‌کند که کلی از موسیقی‌هایی که ما در صدا و سیما ایراد می‌گیریم، با مبنای آقا اشکال شرعی ندارد، من حاضرم موافقت بکنم. اما همان آقا به صدا و سیما می‌گوید که تو مدام نرو روی مبنای فقهی من بایست.
حالا من یک خاطره‌ای دارم. ما اصلاً پژوهش کتاب غنای آقا را در صدا و سیما یک تیمی انجام دادیم و من جزوش بودم. کتاب غنا را وقتی درآوردیم به دفتر آقا ‌محرمانه فرستادیم و گفتند همین بیرون نیاد. گفتیم آقا، با این مبنا بسیاری از چیزهایی که سایر مراجع حرمت داده‌اند، با فتوای شما حلال است. به ما هم گفته‌اند از این کتاب بشینید فهم فقهیتون را در بیارید. در جلسه زیر نظر خود آقا در مرکز پژوهش‌های صدا و سیما گفتند که بله، همین است. حتی گفتیم اینجا با استفتائات آقا گفتند این جدیدتر است و این ملاک است. بعد دفتر به ما گفت که آقا شما بروید احتیاط‌های سایر مراجع را هم در بیارید. آقا ملاحظه دارند.
یک بحث این است که شما شاخص حلیت و حرمت‌تان کجاست. یک وقت این است که این قرار است به یک امر اجتماعی تبدیل شود. شما با انسان در خلوتش مواجه نیستید، شما با آدم در جامعه مواجهید. وقتی شما این فضا را اجتماعی کردید و گفتید این حلال است، عملاً ترویج موسیقی اتفاق می‌افتد. لذا من قائل به این هستم که از آن سه دیدگاهی که گفتم، من با اقتضاء موافقم. یعنی معتقدم هر کاری چه بر پیشینه‌ای جهت دارد. آیا می‌توان جهتش را گرفت؟ بله، سوارکار حرفه‌ای می‌تواند این اسب چموش را رام کند. کما اینکه آقا مرتضی آوینی می‌رود در غربی‌ترین فرم مستند اتفاق رقم می‌زند و تازه از هنجارهای آن‌ها هم به فراهنجاری می‌رسد که بعداً به آن تأسی می‌کنند. اما هر کسی نمی‌تواند. حالا که هر کسی نمی‌تواند، منِ طلبه معتقدم اگر من نمی‌توانم کنترل و نظارت بکنم که کی حق دارد سراغ این برود، آسیب این است که عطایش را به لقایش ببخشم. کمتر از آسیب این است که بگویم حالا هر کسی می‌خواهد، کارشناس و غیر کارشناس، برود و این بستر باز است. چون جابه‌جایی مرزهای فرهنگی که اتفاق افتاده، دیگر کارشناس و غیرکارشناس نمی‌شناسد.

صمیمی: نباید مجالس شادی را از مجالس حزن تفکیک کنیم.
محمد صمیمی افزود: من یک اصلاحیه‌هایی عرض کنم، شاید اشتباه عرض کردم. مطلقاً قائل به این نیستم که هدف وسیله را توجیه می‌کند. اصلاً من عرضم این بود که در گزاره‌هایی که از فرمایشات جناب آقای دکتر جوادزاده متوجه شدم، می‌گویم صرف اینکه استفاده از یک جای حنجره طرف را که شما صدا را با نویز و خش می‌شنوید، بگویید مثلاً «ای جان من» و بگویید این دارد متال می‌خواند، این اشتباه است. حالا عرض می‌کنم که من می‌گویم این‌ها هر کدام یک منظومه‌ی عقیدتی دارند. اگر هر جایی دیدیم متال آمد در هیأت، بنده هم با شما می‌آیم و جلوگیری می‌کنیم.
عرض من این است که هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. اگر آدم‌ها با هوی متال، با دیپ متال و نمی‌دانم متال یواش آمدند تو هیأت، باید جلوشان را بگیریم. در فرمایشات آقای دکتر بود که فرمودند اگر همه بگویند یک چیزی درست است، من اصلاً اشاره‌ای به کثرت ندارم. من نمی‌گویم چون همه دارند این کار را می‌کنند، درست است. من نظرم نسبت به صغرا و کبرای فرمایشات بود. من گفتم با آن استدلال شبیه استدلال پدربزرگ من است که از همه موسیقی‌های فعلی بدش می‌آید و می‌گوید «دوره ما این چیزها نبود، همه‌چی خوب بود».
نکته بعدی اینکه، این بحث برای خود من خیلی آورده داشت. این گفتگوهایی که شنیدم و فرمایشات استاد شفیعی و حضرت استاد حاج آقای میرداماد که فرمودند، دقیقاً من هم عرضم همین است. اصلاً در سنت ما مجالس شادی هیأت که بوده، من نمی‌گویم نبوده، حتماً بوده، اما چونان این شادی و حزن در هم تنیده است، نمی‌شود برچسب زد به آن و عنوان داد. بگوییم برویم مجلس شادی. مثلاً می‌رفتند مجلس توسل که نوعاً در موالید رنگ شادی بنا براین بوده که شاد باشند.
ما اگر بگوییم امشب شب شادخوانی است، شروع می‌کنیم به گرایش به هر چه بیشتر صد درصدی شدن این مفهوم. این می‌شود چیزی که به شوخی‌های مبتذل مداح می‌کشد. من می‌گویم عنوان شادی دادن به این، جا می‌رسد، یعنی این کتوگورایز کردن.
عرض من این است که ما بیاییم به آن هویت بدهیم و بگوییم هویت این جلسه شادی است. نه، این را هیچ جا نداریم. چون ما در ائمه، امام سجادی داشتیم که کل زندگی‌شان [را عزادار بودند] عرض من این است که ما داریم الان تو این جلسه برچسب می‌دهیم و می‌گوییم مجالس شادی و مجالس حزن

 

شما بهتر از من می‌دانید که جلسات شادی وجود داشته و مولودی می‌خوانده‌اند. هیچ کس هم سیمش وصل نمی‌شده و مثلاً روحانی جلسه هم فردا می‌گفته آقا استغفار کنید. پس این موضوع در جریان سازها هم بوده و ایرادی ندارد. ما هم باید دنبال مؤلفه‌های ایجاد نشاط و شادی باشیم و هر چه در این سرگروه بگنجد به عنوان یک مصالح فکر کنیم. چون یک جایی اقتضائاتی که بازم با حاج آقا موافقم، اقتضائات امروز ممکن است لازم باشد بچه‌ها را به سمت شادی ببریم. من می‌گویم همه چیز را از هیأت نخواهیم. دقیقاً در فرمایش شما بود که یک وقتی مداح از یک روز قبل با این‌ها ارتباط برقرار کند. چون ما در دوره دفاع مقدس و انقلاب، دسته‌ها بیشتر بود. این اقتضائات لازم است. اساساً آقا فرمودند چه باری را نوحه‌ها از انقلاب برداشته‌اند و در دفاع مقدس هم که همه‌مان می‌دانیم، آن بار حماسی و مجاهدانه و این‌ها معلوم است که باید بیشتر باشد و بیشتر می‌شود.
من می‌خواهم بگویم در دفاع مقدس اگر در مثلاً فلان مسجد تبریز اگر چنانچه یک نفر اشاره‌ای به رزمنده‌ها نمی‌کرد، کسی هیأتش را تعطیل نمی‌کرد. عرض من این است که مردم خودشان این را درک می‌کردند. این می‌شود اقتضا. این می‌شود که حاج آقای میرداماد به عنوان مجتهد به این نتیجه می‌رسند که امروز با مشکلاتی که وجود دارد و تنهایی درونی و مؤلفه‌هایی که هست، من باید سعی کنم مؤلفه نشاط را بیشتر کنم.
حالا چه مؤلفه‌هایی شاد ایجاد می‌کنند، این موضوعی است که باید به آن توجه کنیم. ما باید به دنبال راه‌هایی باشیم که بتوانیم نشاط و شادی را در جلسات مذهبی و هیأت‌ها ایجاد کنیم، بدون اینکه از اصول و ارزش‌های اصلی‌مان فاصله بگیریم. این نیاز به دقت و توجه به اقتضائات زمان و مکان دارد و باید با آگاهی و تدبیر این کار را انجام دهیم.
اگر بتوانیم تمام عناصر یک جلسه را احصا کنیم، واقعاً کار سختی نیست و می‌توانیم همه این‌ها را در خدمت موضوع قرار دهیم. اما این عناصر شامل چه چیزهایی هستند؟ مثلاً آواها، لحن‌ها، نوع صورت مجریان و حتی فضاسازی‌هایی که می‌شود. نمی‌خواهم بگویم دکور، بلکه فضاسازی به طور کلی، که اگر آگاهانه باشد، می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد.
اصل مهمی که در همه هنرها وجود دارد، اینجا هم هست: نتیجه نهایی را بافتار می‌دهد. ممکن است ما پنج یا شش عنصر ناهمگون را کنار هم بگذاریم و جواب نگیریم. اگر این عناصر هم‌افزا باشند و با هم دوست باشند، یعنی آن دکور یا فضاسازی، باید با محتوای جلسه همخوانی داشته باشد. به عنوان مثال، فرض کنید یک مداح داریم که خیلی آدم امروزی است و تیپ و قیافه‌اش نیز مدرن است، اما دکور سنتی است و مثلاً مردم دوست دارند که آقا سید هاشم حداد آنجا سخنرانی کند. هر دو ممکن است خوب باشند، اما اگر این‌ها هم‌افزا نباشند، بافتار نهایی ممکن است نتیجه مطلوبی نداشته باشد. ممکن است شما لحن آنچنانی یا آوای خاصی نداشته باشید یا شعرتان عمق زیادی نداشته باشد، اما اگر این عناصر به خوبی در هم تنیده شده باشند، محصول نهایی کاملاً در خدمت هدفتان خواهد بود.

هدف شما می‌تواند شاد کردن مردم به واسطه ولادت باشد یا احساساتی کردن آن‌ها یا حتی حماسی‌تر کردن فضا. من نمی‌گویم حماسه اشتباه است. توجه به آن مهم است. آقا فرمودند که ما باید یا روضه‌خوان داشته باشیم یا نوحه‌خوان. یک کسی که هر دو را می‌تواند، از قدیم بوده و به عنوان حماسی‌خوان شناخته می‌شود. حماسه به عنوان یکی از مصالح شادی معنوی که آقا اشاره کردند، به همین موضوع مربوط می‌شود. حزن معنوی، به قول آقای دکتر، حزن سره و حزن صرف که آخرش می‌شود افسردگی، همه این‌ها در اینجا تعریف خود را پیدا می‌کنند.
در کنار هم، درصدها و تنظیمات بافتارمند باید به گونه‌ای باشد که تعادل لازم را حفظ کند. من بر این تأکید دارم که با یک تنظیم همگون و هنرمندانه، می‌توانیم به هر هدفی، از جمله شادی، دست پیدا کنیم. هنرمند می‌داند که حد تعادل لازم کجاست و می‌تواند عناصر را به گونه‌ای تنظیم کند که نتیجه مطلوب حاصل شود.
 

شناسنامه


کدخبر: ۳۷۰۹۰۸
تاریخ: ۱۴۰۳/۱۲/۲۲     ساعت: ۲۲ : ۴۷
امتیاز به این خبر:
  • 0
سرویس:       زیرسرویس: بسته خبری
انتشار:
تماس با ما


نام :*
ایمیل:
متن پیام :*
ارسال
نظرات


استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۳ اسفند
  • ١٣ رمضان ١٤٤٦
  • Mar 13 2025