به گزارش جهانی پرس، متن زیر حاصل این گفت وگو است.
*ابتدا در مورد کنگره بین المللی ملاعبدالله بهابادی و شخصیت او توضیح دهید؟
در کنگره ملاعبدالله ما دو هدف را پیگیری می کنیم؛ اول اینکه بهاباد را که خاستگاه و محل ولادت ملاعبدالله یزدی است معرفی کنیم؛ شهری که از قدیم الایام ظرفیت علمی و فرهنگی بسیار مهمی داشته و نشان می دهد که شخصیت های بزرگی در این منطقه پرورش یافته اندکه یکی از آنها علامه بهابادی یزدی است. دوم اینکه شخصیت ملاعبدالله را به جامعه معرفی کنیم؛ شخصیتی که متاسفانه هنوز گمنام است و ابعاد فکری و معرفتی او هنوز ناشناخته است. گرچه ایشان کتابی به نام حاشیه دارند که دربارة علم منطق است و بیش از چهارصد سال در حوزه های علمیه تدریس می شده است، اما این شخصیت به درستی معرفی نشده است؛ ما امیدواریم بتوانیم ضمن اینکه ظرفیت علمی و فرهنگی بهاباد را معرفی می کنیم، این شخصیت و نقش سازنده ای که در قرن دهم داشته را برای نسل امروز تبیین کنیم تا ان شا الله بتوانند از او الگوبردای نمایند.
* ملاعبدالله مربوط به چه قرنی است؟ تا چند سالگی در بهاباد بود؟ تحصیلاتش را کجا و نزد چه کسی گذراند؟
متاسفانه تاریخ ولادت علامه بهابادی هنوز مشخص نیست، وفات ایشان در سال 981هـ.ق. بوده است، یعنی قرن دهم و این را هم می دانیم که ایشان بیست سال هم در نجف زندگی کرده اند و تولیت حرم امیر المومنین(ع) را به عهده داشته اند؛ ما از تاریخ نگاران و همچنین کسانی که تخصص در تاریخ محلی دارند، دعوت می کنیم اگر اطلاعات جدیدی در این زمینه دارند، به دبیرخانه کنگره ارسال نمایند.
*کنگره در کجا و چه زمانی برگزار می شود و تا کنون چه اقداماتی در کنگره انجام شده است؟
با توجه به اینکه اعتبار و شخصیت ملاعبدالله فراتر از ایران است و به تعبیری متعلق به جهان تشیع است و به جهت اینکه علامه ملاعبدالله تولیت حرم امیرالمومنین(ع) بوده است، چند ماه پیش مذاکراتی با تولیت فعلی حرم داشتیم و قول مساعد دادند که کنگره ای جداگانه نیز در نجف برگزار کنیم؛ بنابراین به اعتبار اینکه ایشان هم ایرانی و هم یزدی است کنگره در ایران برگزار خواهد شد و به لحاظ اینکه اعتبار بین المللی دارد، در نجف نیز برگزار خواهد شد.
ان شا الله کنگره نجف را در سال جاری برگزار خواهیم کرد و سال آینده نیز سعی می کنیم کنگره ایران را برگزار کنیم؛ ما از مجموع صد عنوان اثر تألیفی علامه ملاعبدالله برخی را در کتابخانه سلیمانیه استانبول پیدا کردیم، برخی را در عراق و برخی را نیز در کتابخانه ایران پیدا کردیم؛ همچنین برخی از آثار را تاکنون در همین کنگره احیا کرده ایم. برخی از آثاری که در کنگره به نتیجه رسیده یا در دست اقدام است عبارتند از:
1. مجموعه مقالات در سه جلد؛
2. شناخت نامه؛
3. کتابی در معرفی شخصیت علمی ایشان؛
4. مجموعه مصاحبه ها؛
5. اندیشه های فقهی در دو جلد؛
6. کتابی راجع به فلسفه به نام تشکیک؛
7. یک کتاب در حوزه کلام؛
8. بیست اثر دیگر هم در دستور کار داریم که باید مورد تحقیق قرار گیرند و ان شا الله چاپ و منتشر خواهیم کرد.
*تکریم و بزرگداشت این شخصیت چه تاثیری می تواند در جامعه معاصر داشته باشد؟
ما یک کشور تمدنی هستیم و وظیفه ما در قبال این تمدن این است که گذشته خود را بشناسیم؛ مقام معظم رهبری اخیراً فرمودند: «احساس هویت ایرانی اسلامی را در نسل جوان و حتی کودکان باید زنده نگه داریم»؛ این شدنی نیست مگر اینکه ما تاریخ بلند و کهن خود را بشناسیم؛ کشور ما در حوزه های مختلف بسیار غنی است؛ علامه بهابادی که حکیم زمانه اش بوده، یکی از صدها اندیشمندی است که تکریم ایشان قطعاً در رشد و شکوفایی امروز ما تاثیر گذار است؛ این تکریم-ها برای احیا و شناخت میراث گذشته است. متاسفانه ما در حوزه احیای میراث توفیق زیادی نداشته ایم؛ همین ملا عبدالله بهابادی یزدی بیش از سی حاشیه بر کتب مختلف نوشته و در حوزه-های مختلفی صاحب نظر بوده است؛ ملاعبدالله، شاگردان زیادی تربیت کرد که یکی از آنها شیخ بهایی است که یک شخصیت تمدن ساز است.
ملاعبدالله در زمان شاه طهماسب ماموریت پیدا می کنند که به نجف اشرف برود و تولیت حرم امیرالمومنین(ع) را عهده دار شود و به تعبیر مقام معظم رهبری: تولیت آن زمان یعنی استاندار و حاکم و همه کاره نجف بودن؛ در آن زمان هم کربلا و هم بعضی مناطق دیگر جزء قلمرو نجف بود؛ بنابراین ایشان در دستگاه و مرکز حکومت صفوی نبودند؛ ضمن اینکه شرایط نجف و سبک زندگی نجف هم این گونه بود که علما به دنبال تراجم نگاری و زندگی نامه نویسی نبودند؛ حتی خود ملاعبدالله که تولیت امیرالمومنین(ع) را داشتند، مزارشان دقیقاً مشخص نیست؛ فقط گفته شده محل دفن ایشان در یکی از رواق های حرم است؛ درنتیجه ما امروز چاره ای جز این نداریم که از طریق آثار و خدمات ملاعبدالله، شخصیت او را بشناسیم.
*آیا شما کتابی هم درباره ایشان نوشته اید؟
بله! به دلیل اینکه ما پیرامون زندگی ملاعبدالله اطلاعاتمان کم بود، لازم بود ابتدا کتابی را تدوین کنیم که دست محققین و پژوهشگران را باز کند و کدها و سرفصل هایی را بیاوریم که دیگران بتوانند این موضوع را به صورت تخصصی تر دنبال کنند؛ در سیره عملی ملاعبدالله نقاط بسیار برجسته ای وجود دارد؛ ایشان حقیقتاً یک استاد بزرگ و معلمی نمونه بودند، استادی که دغدغه شاگرد پروری داشتند و نسبت به شاگرد احساس مسئولیت می کردند، استادی که از شاگردانش می خواهد که توانمند باشند و سعی می کند که متخصص پرورش بدهد؛ ایشان سعی کرده اند که هر کدام از شاگردان را در یک حوزه خاص تربیت کنند؛ به عنوان مثال یکی از نتایج زحمات ایشان شیخ بهایی است و دیگری صاحب معالم است که ایشان هم شخصیت بزرگی بودند و یکی دیگر از آنها صاحب مدارک هستند که فقیه بزرگ و بلند آوازه ای بودند. حکیم بودن در زمان ملاعبدالله به معنای علامه بودن است.
شیخ بهایی در حاشیة تفسیر قاضی، ملاعبدالله را به صفت علامه توصیف کرده است؛ جالب اینکه شاه طهماسب زمانی به قدرت می رسد که یک نوجوان 11 یا 12 ساله بودند؛ و مقارن با این زمان ملا-عبدالله کرسی تدریس داشتند و مدرس بودند، ملا عبدالله از مدرسه شیراز به مدرسه اصفهان می آیند، در آن زمان مدارس فقهی وجود نداشت، فقط مدرسه قم بود که آنجا هم علوم عقلی بیشتر رواج داشت؛ دولت صفوی نیازمند تثبیت موقعیت خودش بود و جناب شاه طهماسب که نوجوانی بیش نبود، نسبت به امرایی که او را احاطه کرده بودند، احساس خطر می کرد، در نتیجه خودش را به فقها نزدیک تر کرد؛ زیرا بر این باور بود که جامعة آن زمان به تحکیم باورها نیاز دارد، لذا مرحوم کرکی و محقق ثانی را دعوت به همکاری کرد، مرحوم کرکی نیز بسیاری از فقها و قضات را از جبل عامل به ایران آورد، بی شک هر حکومتی نیاز به دستگاه قضایی و دستگاه قانون گذاری دارد، حکومت صفویه هم باید همانند رقیب خود یعنی دولت عثمانی می بود؛ زیرا آنها دارای منصب هایی همچون شیخ الاسلام و همچنین دستگاه قضایی بودند. یکی از کسانی که در این خط فکری قرار دارد، ملاعبدالله بهابادی یزدی است؛ با این تفاوت که کاری که علامه بهابادی انجام می دهد در حوزة کلام و الهیات است، مستحضرید که رابطه ای بین کلام و اجتماع وجود دارد؛ مثلا یوزف فن اس - نویسنده و اسلام شناس مشهور آلمانی - می گوید: اصلاً خاستگاه دانشِ کلام، اجتماع است؛ اما برخی دیگر نظریه ای معتدل و میانه داشتند و گفته اند: مسائل را متکلم از جامعه می گیرد؛ برخی نیز گفته اند: متکلم مسائل را از جامعه نمی گیرد، اما سعی می کند که به نیاز جامعه و پرسش جامعه پاسخ دهد؛ متکلم کسی است که نسبت به جامعه حساس است و زمانة خودش را می شناسد؛ ملاعبدالله زمانة خودش را که عصر صفوی است و همچنین نیاز جامعة ایرانی که مذهب جدیدی را پذیرفته، به درستی زبانشناسی می کند و تمام تمرکز خودش برای این مطلب می گذارد که باورهای مردم باید تعمیق پیدا کند.
* لازم است مفاخری مانند ملاعبدالله بهابادی یزدی به جامعه معرفی شوند؛ چون جامعة ما دربارة او شناخت ندارد.
ایران ما مملو از شخصیت هایی است که شناخته نشده اند؛ یکی از مطالب مهم و جذاب راجع به ایشان این است که نه تنها بیست سال تولیت حرم امیرالمومنین(ع) را عهده دار بودند، بلکه اولاد و نوادگان ایشان هم که سیزده نفر بودند، بیش از دویست سال این مسئولیت را به عهده گرفتند؛ این مطلب، هم برای مردم، هم برای حوزوی ها و هم برای دانشگاهی ها ناشناخته است؛ ما تلاش کردیم که در دور دوم فعالیت های کنگره، نشست های تخصصی برگذار شود؛ از همین رو از ظرفیت های دانشگاهی و حوزوی جهت تدوین پایان نامه فراخوان داده ایم تا یک جریان و دغدغه ذهنی ایجاد کنیم و این شخصیت را در محافل آکادمیک داخل کشور و بعد در سطح بین المللی مطرح کنیم.
*مناسب است معرفی شخصیت هایی مانند ملاعبدالله مطالبی در کتب درسی مدارس هم گنجانده شود و با توجه به اینکه نوجوانان به شناخت ایشان بیشتر نیاز دارند، تنها به معرفی در محافل حوزوی و دانشگاهی بسنده نشود.
کتاب حاشیه ایشان، چهارصد سال کتاب درسی حوزه های علمیه بوده است. ما سعی کردیم که در قالب های مختلف این شخصیت را معرفی کنیم؛ در این راستا دوستان ما یک انیمیشن برای کوکان آماده می کنند؛ همچنین یک کتاب رمان را برای مخاطبانی که علاقه مند به کتاب های داستانی و رمان هستند، آماده کرده ایم؛ یکی دیگر از دوستان در قالب شعر تمام زندگی نامه ملاعبدالله را سروده اند؛ در نتیجه ما از همة ظرفیت ها استفاده کرده ایم تا این میراث به نسل هایی که احساس کم هویتی می-کنند، معرفی شوند. البته یک نقیصه ای در حوزة ادبیات وجود دارد و نسل ما و دانش آموزان باید بیشتر ادبیات بخوانند؛ یکی از ویژگی های علامه بهابادی این بود که ادیب بودند، حتی تمام فرزندان ایشان ادیب و شاعر بودند، برخی از آنها متکلم بودند، خود ایشان نیز جامع منقول و معقول بود؛ این جامعیت واقعا سخت در یک نفر پیدا می شود؛ اما حتما این شخصیت ها می توانند برای نسل امروز ما الگو باشند و سرگذشتشان چراغ هدایتی برای تلاش بیشتر و پرورش ادیبان و شاعران و متکلمان و فیلسوفان باشد؛ زیرا جامعة ما به حکما بیشتر از گذشته نیاز دارد.
*جوان ها و نوجوان های ما شخصیت های مشهورِ غیر ایرانی را می شناسند و به آنها گرایش پیدا کرده اند؛ شاید ضعف از ما باشد که شخصیت های ایرانی را به جوانان به درستی معرفی نکرده ایم. آقای دکتر شما به عنوان یک فرد فرهیخته و صاحب تألیف، شخصیت ملاعبدالله را چگونه توصیف می کنید؟
ایشان هم متکلم، هم ادیب، هم فیلسوف، هم فقیه، هم شاعر بودند، کتاب حاشیه ایشان بر حاشیه خُطایی، حاوی سه هزار بیت شعر به زبان عربی است که نشان دهندة قدرت فکری این شخصیت است؛ اما شخصیت علامه فقط منحصر در این حوزه نبوده است؛ به عقیدة بنده علامه بهابادی در تراز انقلاب اسلامی و تمدن شیعی است؛ مدیریت ایشان در نجف الگویی مناسبی برای جامعه امروز ما است؛ زیرا در نجفِ آن روز، هم یهودی و هم اهل سنت و هم تشیع زندگی می کردند، اما ایشان سعی می کند با مدیرت خودش حقوق همه را رعایت کند و تمام طبقات جامعه را توصیه می کند که به یکدیگر احترام بگذارند.
در امور عتبه تحولاتی را ایجاد کردند و زمانی هم که قدرت داشتند سعی می کردند که سفیر علمی و فرهنگی شیعه باشند؛ زمانی که جنوب عراق و عتبات مقدسه بین دولت صفوی و عثمانی رد و بدل شد و زمانی که عثمانی ها قدرت گرفتند، باز ملاعبدالله و اولاد ایشان را تایید کردند؛ به خاطر این که مدیریت صحیح و تعامل سازنده ای داشتند. البته اکثر حکمای اسلامی ما شیعه بودند، شیعه این ظرفیت بزرگ را دارد، آستانة تحمل علمای ما بسیار بالاست و همواره سعی کرده اند از راه گفت وگو و -راه های منطقی مسائل را حل کنند؛ مباحث منطقی فقط برای خواندن در کلاس نیست؛ بلکه باید این ها را در زندگی اجتماعی و حکمرانی مان به اجرا بگذاریم و این همان بخش های ناشناخته ای است که به ما کمک می کند که بتوانیم ایران اسلامی را از بحران های مختلف عبور دهیم، و این قدرت نرم می تواند جمهوری اسلامی را به جلو ببرد؛ به همان نحوکه علامه بهابادی در قرن دهم این کار را کردند و مکتب اهل بیت(ع) را به درستی معرفی کردند و حوزة نجف را در حمایت از حکومت شیعی تقویت کردند، با اینکه اختلافاتی وجود داشت و کار دشواری بود؛ چون برخی به حکومت اعتماد نداشتند؛ اما ایشان با روشنفکری و زمان شناسی، علما را قانع کردند که حکومت امروز بستری برای معرفی ظرفیت و مکتب اهل بیت(ع) و اجرای شریعت بر اساس مذهب شیعی است؛ البته همة رفتارهای حکومت صفوی را تایید نمی کردند و در مواردی که موافقت با شریعت داشت تایید کردند و آنجا که اشکالاتی بود مخالفت می کردند.
وظیفه علما شناخت نیازهای جامعه و نظارت بر حکومت است؛ علامه بهابادی شخصیتی است که امتداد اجتماعی دارد؛ یعنی فقیهی است که در صحنه حضور دارد؛ ایشان خودشان کشاورزی می-کردند و از دسترنج خودشان استفاده می کردند؛ با توده مردم تعامل داشتند؛ همة این ها نمودهای عینی آن علومی است که ایشان داشته اند؛ علمی که به عمل نیاید به درد نمی خورد، سخن زیبا خوب است، اما عمل زیبا بهتر است و این چیزی است که ما امروز به آن نیاز داریم و این منظومه فکری ایشان از حوزة نظری در بخش های مختلف زندگی ایشان تجلی پیدا کرده است.
*آقای دکتر با توجه توصیف شما از این شخصیت، ما چگونه می توانیم این شخصیت را الگو قرار دهیم؟ یا چگونه یک نوجوان می تواند از این شخصیت الگو بگیرد؟
وقتی که نسل امروز این شخصیت ها را بشناسد و بداند که چقدر انسان های جامعی بودند و چه خدماتی را داشتند، اینها را الگو قرار می دهند. الگوها معمولا کسانی هستند که موفقیت هایی در حوزة نظر و عمل داشته اند، ما الگویی که فقط در نظر موفق بوده را نمی توانیم معرفی کنیم، شخصیت بزرگ پیامبر اسلام(ص) قبل از اینکه چیزی را به جامعه بگویند یا توصیه ای داشته باشند، خودشان نخست عامل به آن بودند؛ اهل بیت ما هم همین گونه بودند؛ سیره عملی آنها جلوتر از سیرة نظریشان بوده است؛ ما در جامعه امروز چنین چیزی نیاز داریم.
*آقای دکتر از بهاباد زادگاه ملاشما عبدالله چقدر شناخت دارید؟
من معتقدم فرهنگ بهاباد هنوز متاثر از عصر ملاعبدالله ها است و این دیار فرهنگ بسیار غنی و مردمان ادیبی دارد و در زمینه های مختلف هنری و علمی استعدادهای بالایی وجود دارد، اما من به دوستان فرهیخته آنجا توصیه کرده ام که یک محفل نخبگانی داشته باشند تا سطح فرهنگی بهاباد را بالاتر ببرند؛ یعنی اگر یک گردشگر به بهاباد سفر کرد احساس کند که این شهر، دارای این عقبه فکری و بزرگانی در حوزة ادبیات است. اگر ما در میدان نباشیم، هیچ اتفاقی در جامعه نمی افتد؛ معلم نباید به کلاس درس و محیط آموزشی بسنده کند، تمام مردم شهر وظایفی دارند و باید این سطح فرهنگی بالا برود و نقایص جبران شود، آنها باید ملاعبدالله را اسوه قرار دهند و تجدید میثاق کنند که علامه های بهابادی را زنده نگه دارند، ما باید سبک زندگی ایشان را در زندگی خودمان جاری و ساری کنیم؛ به نظر بنده بهاباد با اینکه شهر کوچکی است اما از جهت فرهیختگی سطح نسبتا قابل قبولی دارد و امیدواریم با معرفی این شهر، گردشگران، دانشگاهیان، حوزویان بیشتری به این شهر مسافرت کنند. یکی از پیشنهادات این است که یک مجموعة فرهنگی تاسیس شود تا بتواند در معرفی فرهنگ و تاریخ بهاباد موثر باشد.