به گزارش جهانی پرس از روابط عمومی سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران، این بخشی از داستان زندگی جوانی است که این روزها در مددسرای منطقه ۶ اسکان دارد و توانسته با کمک مددکاران اعتیاد به موادمخدر را کنار بگذارد.
وی درباره قصه زندگی اش می گوید: "به محض اینکه درسم تمام شد سراغ ورزش رفتم و علاقه شدید به آمادگی جسمانی داشتم. این رشته را تا حدودی دنبال کردم و در کنار فعالیت ورزشی در یک فست فود نیز کار می کردم. تا اینکه ۶ سال پیش پدرم بر اثر یک بیماری چند ماهی در بیمارستان بستری شد و پس از کلی هزینه درمان و تلاش، متاسفانه فوت کرد.
فوت پدرم سبب شد حس کنم بزرگ خانواده هستم و رفتار های بزرگانه انجام می دادم. گاهی سیگار می کشیدم تا تصور کنم بزرگ تر همه شده ام، اما غافل از آنکه اولین کام از سیگار سرآغاز تباهی جوانیم شد.
حدود پنج سال پیش ازدواج کردم و یک فست فود فروشی در غرب تهران راه انداختم، اما در کنار فعالیتی که داشتم هرازگاهی با دوستانم مواد مخدر نیز مصرف می کردم. در این فاصله مادرم تجدید فراش کرد و به خارج از کشور مهاجرت کرد.
مهاجرت مادرم موجب شد تا ترسی از مصرف نداشته باشم و به نوعی موادمخدر را هم مثل سیگار علنی مصرف می کردم تا اینکه همسرم طاقت نیاورد و تصمیم به جدایی گرفت. پس از جدایی از همسرم جا و مکانی نداشتم. البته می توانستم برای خودم سرپناهی فراهم کنم، اما چون به مواد اعتیاد داشتم هیچ کس به من اعتماد نمی کرد و مجبور شدم تن به کارتن خوابی دهم.
چند وقتی کارتن خواب بودم و هرازگاهی ضایعات جمع می کردم و می فروختم و خرج تهیه موادمخدرم را تامین می کردم. تا اینکه در طرح جمع آوری معتادان متجاهر، ساماندهی شدم و در مرکز یاورشهر دوران درمانم را پشت سر گذاشتم.
این جوان می گوید: "این روزها پاک از موادمخدر شده ام و پس از بهبودی، در حال حاضر در مددسرای منطقه ۶ اسکان دارم و با محبت های مددکاران سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی، به زندگی جدید روی آورده ام. تصمیم دارم مدارک هویتی ام را تهیه کنم و شغلی در حوزه تربیت بدنی برای خودم دست و پا کنم.