به گزارش جهانی پرس از "ورزش سه"، واقعیت این است که امیر قلعهنویی در خلال فیفادی قبلی تا آغاز اردوی تیم ملی در جام ملتهای آسیا روزهای بسیار دشواری را گذرانده است.
او، درگیر با مسئله سنگ کلیه، به دلیل بازی مقابل ازبکستان، جراحی و مراقبتهای پزشکی جدیتر را به تعویق انداخت و همین مسئله باعث شد او در بازگشت تیم ملی از ازبکستان درد و رنج عجیبی را تجربه کند. اتفاقی که ردش را روی صورت و اندام سرمربی تیم ملی مشاهده میکنیم.
او ابتدا در دیدار مقابل هنگکنگ برای اولین بار این درد را حس کرد و حتی ممکن بود با آمبولانس ورزشگاه را ترک کند، اما قلعهنویی در نهایت در روزی که مشخص بود درد روی اعصباش تاثیر گذاشته، کنار خط ماند و تیم را تا پایان هدایت کرد.
قلعهنویی کجدار و مریز خودش را به بازی با ازبکستان رساند و پس از بازگشت تیم به تهران تحت مراقبتهای پزشکی قرار گرفت. با این حال با تاخیر رسیدگی جدی پزشکی به مدت ده روز، او مجبور شد مشقت بسیاری را در روزهای بعد تجربه کند. چیزی که هرگز برایش اتفاق نیفتاده بود تا سرمربی تیم ملی با کاهش وزن جدی به اردوی تیم ملی در آستانه جام ملتها برسد. اتفاقی که باعث شد او در برنامه فوتبال برتر هم حضور پیدا نکند.
برای امیر قلعهنویی کلمه جام ملتها یادآور تورنمنتی است که او در اوج توانایی مربیگریاش در آنجا حضور پیدا کرد و شاید اگر کمی باتجربهتر بود، با تیمش به حسرت چند دورهای ایران برای فتح این رقابتها پایان میداد، اما تیم پرستاره ایران در مالزی بدون شکست و در ضربات پنالتی از دور رقابتها کنار رفت تا قلعهنویی یکی از تلخترین روزهای دوران مربیگری خود را تجربه کند. موقعیتی که او هرگز آن را از یاد نبرده و گاه و بیگاه از اتفاقات آن زمان و مسائلی که بر تیم او گذشت صحبت میکند. شاید همان شکست بود که انگیزه بازگشت دوباره او به تیم ملی شد و در شرایطی که او در گلگهر مشغول انجام یک کار بیدردسر با دستمزدی مناسب بود، در نهایت دوباره گرمکن مربی تیم ملی را پوشید تا برای یک چالش دیگر آماده شود.
قلعهنویی در این مدت میدانهای بسیاری را دیده، جامهای مختلفی را فتح کرده و در تورنمنتهای بزرگی حاضر شده است. بردهای بسیار، بدشانسیهای زیاد، خوشاقبالیهای کمتر و شکستهای دردناک حاصل کار این مربی دیرپا و سمج فوتبال ایران بوده، تا جایی که او در دورهای از ناراحتی، دچار مشکل جدی در ناحیه قلب شد و مدتی از فوتبال دور بود. با این حال امیر از آنهایی است که نمیتواند زندگیاش را بدون رقابت تصور کند. بنابراین دوباره خود را جمع و جور کرد و از گلگهر تیمی مدعی و قابل احترام در فوتبال ایران ساخت که در فصل سوم از پی حوادث مختلف در نهایت از سیرجان به کمپ تیمهای ملی پرتاب شد؛ جایی در حوالی آخرین زمین تمرین گلگهر در تهران در ورزشگاه آزادی با حضور ستارههایی که قلعهنویی همیشه دوست دارد با آنها کار کند.
نکته مهم درباره قلعهنویی همین است. مربیای که به ستارهها علاقه دارد. به خصوص بازیکنان بلندقامت با میل حمله و حرکات تکنیکی. او عاشق گلزنی، حملات مکرر و بهپاشنه چرخاندن دروازه حریفان است و دوست دارد تیم ملی نیز با همین ایده ساده به میدان برود؛ حمله و حمله و گلزنی تا آخرین نفس، بیرحم و سرسخت. البته این ایده در همه تیمهایی که او حضور داشته درنیامده، اما حداقل یکی دو تیم باشگاهیاش از بهترینهای تاریخ فوتبال ایران است. به خصوص سپاهانی که میتوانست قهرمان آسیا شود، اما بعد از قلعوقمع کردن تمام حریفان، به ناگاه کار او با سپاهان به پایان رسید.
او با پنج قهرمانی رکورددار عناوین در بین مربیان ایرانی است، اما وقتی پای حرفهایش بنشینید بیشتر از حسرتهایش صحبت میکند. انگار که اینهمه برندهشدن برای او کافی نبوده و یادآوری بعضی از خاطرات و لمسنکردن بعضی از جامهای زندگی خاطرش را مشوش میکند. پس جام ملتهای آسیا احتمالا آخرین تیر چله کمان این جنگجوی کهنهکار برای رسیدن به افتخاری است که ایران از سال 1976 به آن دست پیدا نکرده است.
امیر قلعهنویی خود جزء بهترینهای نسلی بوده که در چهار دوره متوالی از رسیدن به فینال مسابقات باز ماندند و اگر چه او هرگز به عنوان بازیکن این تورنمنت را تجربه نکرد اما ذهنش پر از لحظات تکنیکی همنسلانی است که نمونه آن در فوتبال ایران پیدا نخواهد شد.
قلعهنویی حالا در کسوت سرمربی و با همراهی یک نسل مستعد فوتبال ایران خود را برای رقابتی آماده میکند که موفقیت در آن به قلعهنویی جایگاهی تاریخی در فوتبال ایران خواهد بخشید. البته مسیر دشوار و شاید قهرمانی بالاتر از رؤیاهای فعلی فوتبال ایران باشد، اما سرمربی تیم ملی فوتبال ایران هم به چیزهایی فکر میکند که شاید فعلا به ذهن ما نمیرسد.
او امیدوار است این بار برخلاف چیزهایی که همیشه درباره خودش باور دارد، کمی خوششانس باشد تا تیمش در لحظات افت احتمالی کم نیاورد و گامبهگام تا بالاترین نقطه احتمالی پیش برود.
امیر 35 سال پیش در دوحه با السد جام قهرمانی را بالای سر برده و شاید دوباره در کشوری که سابقه یکی-دو سال زندگی در آن را دارد طالع سعد به او لبخند بزند.