کد خبر :366934
یادداشت ماتئی ویسنی‌یک درباره جلال تهرانی
یادداشت ماتئی ویسنی‌یک، نمایشنامه‌نویس، شاعر و روزنامه‌نگار فرانسوی رومانیایی تبار در یادداشتی از جلال تهرانی، نویسنده و کارگردان تئاتر با نام معمار زبان یاد کرد.

به گزارش جهانی پرس، متن این یادداشت به شرح زیر است:
 
«جلال تهرانی در باورِ من نویسنده‌ای‌ست که زبان را کلاژ می‌کند؛ ازدحامی می‌سازد از تصاویری که پرسوناژهای غیرِمعمول و انسان‌های غیرِ عادی، با انبوهی از پرسش‌های متافیزیکی در هم می‌تنند و یک ثمره‌ تئاترال می‌سازند. پاسخ‌ها می‌سوزانند. نوشته تیز است و هم‌چون تیغ پاره می‌کند. به سرعت می‌توان کشف کرد که پشتِ این کلمات مهارتی بسیار زیاد و تحریک‌کنندگیِ ظریفی وجود دارد. هم‌زمان نبردی دراماتیک در مقابلِ کلیشه‌ها جریان دارد. فضاهای شاعرانه، طنازانه و مسخره‌وار به سرعت به انبارِ مهماتِ نویسنده راه پیدا کرده‌اند و او را با دستی پُر از مصالح، به نبرد با زبان راهی کرده‌اند.
 
هربار اثری از او می‌خوانم از خودم می‌پرسم نویسنده‌ما از چه چیز حرف می‌زند؟ هر ژست و هر کلمه‌ای که نویسنده برای شما طراحی می‌کند یک دام است که برای خواننده پهن کرده. او جهانی پیچیده را در مقابلِ طبیعت قرار می‌دهد و نتیجه‌ بررسی را به شما گزارش می‌کند.
 
این درام از منظرِ ساختارِ زبان هم‌چون شعر عمل می‌کند که شما در حینِ خواندنِ آن، تمام کلیدهای حلِ معما را در اختیار ندارید. می‌دانیم که یک سنتِ عظیم شعر و افسانه‌های فلسفیِ فراوان در ادبیاتِ کهنِ فارسی وجود دارد. لابد شعر نقشِ پررنگی از لفافه‌گویی را در تاریخ به عهده داشته است. جایی که یک گفت‌وگو مُجاز نیست؛ یا به سادگی ممکن نیست.
 
ما حدودِ دو دهه است که در اروپا قدرتِ سینمای ایران را کشف کرده‌ایم. جایی که کارگردان‌ها با کم‌ترین امکانات بیش‌ترین تأثیر را می‌گذارند. همه‌چیز به صورتِ واترمارک است. در این‌جا هم همین‌گونه است. تمرینِ مستمرِ تعادل روی طناب‌. من ایران را که تاریخِ انسان و تمدن را نمایان کرده و هنوز فرمی از انرژی طغیان‌نکرده را نشان می‌دهد دوست می‌دارم. ارزشِ دریافت و انتشارِ حتا یک لحظه از فضایی که جلال تهرانی پیشِ روی ما می‌گذارد بسیار بزرگ و مغتنم است. تمایلِ غوطه‌خوردن در نوشته‌هایش خالی از ریسک نیست.
او مروارید‌هایی را در کفِ اقیانوسِ آثارش برای ما چیده. جمع‌کنندگانِ این مروارید‌ها وقتی در پیِ تلاشی بی‌وقفه برای فهمِ او به سطحِ آب می‌آیند، لبخند به لب نیستند. من پس از خوانشِ پیگیرِ او از یک چیز مطمئن هستم و برای من واضح است که جلال تهرانی ده‌ها مسیرِ تعبیر و بسیاری افشائاتِ ممکن را از ما پنهان می‌کند. بر عهده‌ ماست که خودمان را با او منطبق کنیم و غنای لفافه‌گویی‌اش را دریافت کنیم و از او سرشار شویم.»