به گزارش جهانی پرس از صدا وسیما، سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه با حضور در برنامه گفتگوی ویژه خبری درخصوص تحولات اخیر سوریه به پرسش ها پاسخ داد.
در جدیدترین تحولات سوریه، شبکه المیادین از غارتگری گروههای مسلح در شهرکی در حومه حمص خبر داد. ساکنان این شهرک در پی ادامه این تجاوزات خواستار کمک شدند و نماینده سازمان ملل در سوریه در نخستین سفر خود به دمشق بعد از سقوط نظام سوریه بر ضرورت آغاز یک روند فراگیر که همه سوریها را دربر بگیرد تاکید کرد امشب در گفتگوی ویژه خبری میخواهیم راجع به سوریه یک هفته بعد از سقوط بشار اسد صحبت کنیم.
سوال: آقای اکبری بفرمائید چگونه سوریه تحولات را این قدر با سرعت سپری کرد و نکته و موضوعی که این روزها بسیار مورد بحث محافل سیاسی و رسانهای است این که بشار اسد و مسئولان و محافل سیاسی سوریه پیش بینی چنین موقعیت و سقوطی را داشتند یا به یکباره غافلگیر شدند؟
حسین اکبری سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه: سرعت این تحولات را هیچ کس پیش بینی نمیکرد که در یک مقطع زمانی بسیار کوتاه این حجم از تحولات رقم بخورد نه تنها دولتمردان سوریه پیش بینی نمیکردند بلکه آنهایی که پشت این صحنه بودند و صحنه گردان بودند پیش بینی نمیکردند حتی کسانی که عملیات را شروع کردند اصلا شعار عملیاتشان این نبود که بیایند حتی یک شهر حلب را بگیرند یعنی شعارشان این بود که ما در پاسخ به اقداماتی که اصطلاحا پاسخ به دشمن به این معنا که چند روز پیش رفته بودند هواپیمای سوری و روسی مقر آنها را بمباران کرده بودند، آنها برای انتقام از آن بمباران آن عملیات را شروع کردند و جالب است از یک نقطه کاملا دور به حلب نقطه شمالی حلب حرکت را شروع کردند که به جایی ضربه بزنند به ارتش و اعلام کنند که ما عملیات موفقی انجام دادیم تا وقتی حرکت را شروع کردند به دلیل این که ارتش سوریه دفاع نکرد و مقاومت نکرد آنها تشجیع شدند که عملیات را توسعه دهند از محورهای مختلف و نهایتا شهر حلب که شاید بیش از 4-5 سال مقاومت کرد و سقوط نکرد نهایتا در یک فرصت بسیار کوتاه یکی دو روزه سقوط کند که این خودش همه معادلات را تحت تاثیر خودش قرار داد.
سوال: ارتش سوریه مقاومتی نکرد، چرا؟ درگیر یک جنگ روانی و رسانهای شده بود یا نه زیرساختها و زمینههای پیشین گذشته مثل نارضایتیهای معیشتی یا شاید موضوعات اقتصادی باعث شد که به اینجا برسد؟
اکبری: این ارتش طبیعتا حدود سیزده سال در جنگ بوده درگیر جنگ بحران اولی بود از سال 2011 تا زمانی که یک مقدار شرایط آرام شد و عملا جنگ متوقف شد در عین حال همزمان خط جبهه داشت یعنی در مقابل ادلب، در مقابل شرق فرات، در مقابل شمال غربی و آن جا حضور داشت یعنی این طور نبود برگردند بیایند در پادگانها استراحت کنند باز هم در صحنه بودند، رژیم صهیونیستی هم بعد از طوفان الاقصی حدود بیش از 180 بار مراکز مختلف سوریه را بمباران کرد و یک بار در شهر تدمور صد هدف را مورد بمباران قرار داد بنا به دلایل و شرایط خاصی که سوریه داشت نمیتوانست خیلی پاسخ دهد و از کنار موضوع عبور میکرد اینها هم در روحیه ارتش بی تاثیر نبود یعنی خستگی گذشته، این نوع تضعیف و بعد هم بالاخره یک ارتش باید تجهیزاتش مدرن شود، باید ساماندهی شود در این فرصت این را هم باز نتوانسته بود انجام دهد و طبیعتا در شرایطی قرار گرفت که خود فرماندهان ارتش و خیلیها هم باور نمیکردند که اینها به این زودی این مناطق را از دست بدهند، مجموعه شرایط، البته وضع اقتصادی هم مهم بود ولی به نظر من مهمتر از وضع اقتصادی، وضع روحی روانی بود و مهمتر از آن بحث ابزار رسانه بود که طرف مقابل به کار گرفت و توانست با ابزار رسانه قبل از این که بیاید در صحنه حضور نظامی پیدا کند و درگیری نظامی شود خیلی هایش را با همان رسانه توانستند فتح کنند و قبل از این که درگیر شوند خیلی از مناطق را ارتش تخلیه کند.
سوال: یعنی چند مولفی بود ولی مهمترین و تاثیرگذارترین همان جنگ روانی و رسانهای بود، آقای اکبری یک مروری داشته باشیم بر تحولاتی که اتفاق افتاد، غزه و فلسطینی که همچنان درگیر بود، پرونده لبنان باز شد، موضوع لبنان در صدر خبرها و تحولات قرار گرفت، آتش بس برقرار شد و تحولات سوریه شکل گرفت و چنین با سرعت دولت بشار اسد سقوط کرد، ارتباطی بین اینها وجود داشت؟ میخواهم برگردم به نکتهای که رهبرمعظم انقلاب اسلامی به آن تاکید کردند یعنی اتاق فرمان اصلی که توسط ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی هدایت شد.
اکبری: بعد از طوفان الاقصی رژیم صهیونیستی هجمه سنگینی را علیه غزه شروع کرد و بیش از یک سال و دوماه تلاش کرد از همه ابزارها استفاده کند، از همه خط قرمزها عبور کند و همه قوانین و کنوانسیونهای بین المللی را نادیده بگیرد و نهایتا بعد از یک سال و دو ماه به هیچ هدفی نرسید یعنی سوال این بود در غزه که چه شد بالاخره بعد از یک سال و دوماه خوب این فشار هم از داخل حکومت رژیم بود هم از طرف هم پیمانان نتانیاهو بود که بالاخره این همه از ما وقت گرفتی کاری نکردی، نهایتا نیاز به این داشت که بتواند یک پیروزی را در غزه به دست بیاورد آمد حرکت را در لبنان شروع کرد جنایتها و ترورهایی که انجام داد اینها ظاهرا پیروزی برای او درست کرد توانست فضای داخل رژیم و هم پیمانان و حتی محیط بین الملل را به نفعش تا حدودی تغییر دهد جنایتهایی که انجام داد، خیلی از فرماندهان حزب الله به شهادت رسیدند و مهمترینشان شهید سید حسن نصرالله را به شهادت رساندند و این برای نتانیاهو شد یک پیروزی بزرگ که توانست هم پیمانانش و محیط داخل را با خودش هم سو کند، خیلی بقیه را امیدوار کرد که نظم نوین منطقه یا نظم جدید خاورمیانه جدید یا همه بحثهایی که در تخیلات و آرمانهای آنها را که به خصوص بعد از فروپاشی شوروی بود گفتند میخواهیم از امروز اجرا کنیم خوب البته واقعا خسارت سنگینی حزب الله دید ضربه سنگینی خورد و همه این را قبول دارند ولی نهایتش قرار بود این ضربه سنگین منجر به این شود که نتانیاهو پیروزیهایی به دست بیاورد، رویایی در ذهنش بود که بعد از این همه فشاری که به حزب الله آورده میآید جنوب لیتانی را میگیرد بعضی از سرزمین لبنان را اشغال میکند حتی میآید آن جا برای یهودیها شهرک سازی میکند و آنها را اسکان میدهد آنجا و حزب الله را برای همیشه خلع سلاح میکند و از منطقه بیرون میکند و اساسا محیط لبنان را آن طور که دلش میخواهد رقم میزند، این اتفاق نیفتاد مخصوصا زمانی که آنها دنبال تثبیت پیروزی شان بودند به خیال خودشان، حزب الله با دو ماه جنگ زمینی علیرغم این که این همه ضربه سنگین خورده بود و هیچ کس باور نمیکرد و اگر هر ارتشی در دنیا بود به اعتقاد من شاید نمیتوانست به زودی خودش را این قدر بازسازی کند یک میلیون و 500 هزار نفر از جنوب و ضاحیه و مناطق مختلف آواره شوند و بعد هم دیگر توان روحی برای جنگیدن ندارد، اما دو ماه نتوانست با پنج لشگر مدرن مکانیزه به قول خودشان ارتش شکست ناپذیر نتوانستند حتی یک روستا را اشغال کنند این یک پیام با خودش داشت که حزب الله با این که توانش را از دست داده باز از یک توانمندی برخوردار است که در مقابل تمام توانمندیها و تکنولوژی تسلیحاتی رژیم ایستادگی کرد و هزینه سنگینی هم به آنها تحمیل کرد.
سوال شد که شما همه حزب الله را از بین بردید ولی نتوانستید یک روستا را اشغال کنید باز متوقف شد، ببینید یک بار رژیم در غزه متوقف شد شاید پاسخ میداد مجبور بود کاری را انجام بدهد بعد آمد در لبنان اینجا هم در لبنان متوقف شد نه تنها به لحاظ نظامی پیشرفت نداشت بلکه مجبور شد بیاید از شرایط سیاسی گذشته 2006 را در قالب توافقات 1701 آن را بپذیرد همان را بپذیرد چیزی هم به آن اضافه نکند که حالا این مدت 60 روزی که اینها اعلام کردند که دو اتفاق خیلی مهم در لبنان به نظر من افتاد که برای رژیم و برای منطقه درس بزرگی بود یکی اینکه شما ببینید در کشور کوچکی مانند لبنان که از کوچکترین استان ما کوچکتر است یک موقع در یک مقطع بسیار کوتاه حدود یک میلیون و سیصد هزار تا ماندند در لبنان، 100 هزار نفر آمدند به سوریه 107 هزار نفر دقیقاً ما آمار و ارقامش را داشتیم، چون به آنها خدمات میدادیم، 10 ،20 هزار نفر به عراق، ایران و جاهای مختلف رفتند که آنها هم بلافاصله برگشتند حرف آنها این بود که حزبالله را محدود کنند کلاً مهاجرت کند کما اینکه طرحشان این بود که مردم غزه را هم مجبور به مهاجرت کنند که موفق نشدند مردم لبنان یک میلیون و 200 هزار لبنانی در واقع حزب الله را در خانههایشان جا دادند در این محیط کوچک با اینکه همه میدانند اینها طیفهای مختلفی هستند بعضاً با هم اختلاف سیاسی، اختلاف نظر دارند، تضاد دارند، تقابل دارند، چه شد همه حزب الله را در خانهشان راه دادند که رژیم به شدت عصبانی شد حتی خانه مسیحیها، دریوزیها و سنیها را میزد که چرا شیعیان را راه دادید، میخواست مجبور کند آنها از آنجا مهاجرت کنند به نظر من مردم لبنان یک لحظه حس وطن پرستیشان گل کرد و به این نتیجه رسیدند اگر حزب الله نباشد لبنانی وجود ندارد اینجا میشود جولانگاه اسرائیل میآید مثل غزه جاهای دیگر را اشغال میکند شهرک سازی میکند و اساساً آن طرح خاورمیانه جدیدی که لبنان جزء آن است و قرار است اشغال کند همین الان میآید اشغال میکند، به نظر من مردم لبنان همه کسانی که حتی ملی فکر میکردند و حس ملی داشتند به این نتیجه رسیدند که لبنان بدون حزب الله نمیتواند در مقابل رژیم صهیونیستی دوام داشته باشد، پیام دوم این بود که بعد از اینکه آنها مجبور شدند آتش بس را بپذیرند مردم شاید در دو سه روزه همه برگشتند به خانههایشان در جنوب در مناطق مختلف این هم در دنیا بی سابقه است چطور میشود ملتی که آواره شدهاند و وضع شان نابسامان است الان هم یک جایی امنیت پیدا کردند در سوریه خود جا داشتند امکانات داشتند، غذا همه چیز فراهم بود یک دفعه برگردند به جایی که هنوز هیچ چیزی ندارند نشان میدهد که همه مردم لبنان کسانی که رفتند همه حزب الله بودند مثل یک یگان نظامی که منطقهاش را از دشمن پس میگیرد فکر نمیکند حالا امکانات دارم سنگر دارم، غذا هست برمیگردد به خانه و زندگی خودش این هم به نظرم یک پیام جدی بود برای رژیم هم برای منطقه که فردا صبحش این عملیات شروع شد یعنی یک اتصالی بین اینها وجود دارد و عملاً آن روزی که آوارههای لبنانی دو روزه برگشتند آوارههای سوری را ما در دمشق داشتیم که آمدند در سوریه که 110 ،120 هزار نفر از مناطق مختلف آمدند آنجا عملیات هم خیلی سریع انجام شد آمدند حلب را گرفتند بعد آمدند به سمت حماه و بعد هم حمص و بعد هم وارد پایتخت شدند.
سوال: برویم سراغ یک ابهام و شبهه در مورد ورود جمهوری اسلامی ایران به عرصه تحولات سوریه، در روزهای اخیر جمهوری اسلامی ایران نخواست یا نتوانست سوریه را به عنوان عقبه و پشتیبان محور مقاومت حفظ کند نکته مهم و چرایی آن راجع به این است که چرا جمهوری اسلامی ایران در زمان شکلگیری داعش ورود پیدا کرد به کمک عراق و به کمک سوریه رفت، اما در تحولات اخیر این کار را نکرد چرا؟
اکبری: دوره قبل وقتی داعش آمد این جریانی بود که یک تکلیف بین المللی برای همه کشورها ایجاد میکرد که بروند جلوی این تهدید را که متوجه بقیه کشورهای دنیا هم خواهد شد جلویش را بگیرند و طبیعتاً بر اساس همین قوانین بینالمللی دولت سوریه که از ما درخواست کمک کرده بود طبیعی بود که ما برویم کمکش بکنیم در حقیقت با جریان تند افراطی مثل داعش، جنگیدن یک تکلیف جهانی بود برای همه کشورها اگرچه خیلیها هم به ظاهر ادعا کردند که ما داریم با داعش میجنگیم ولی داشتند حمایتشان میکردند، آن مقطع شرایط خیلی سختی بود به نحوی بود که حتی 80،90 درصد سوریه اشغال شده بود و بعد که دیگر وارد شدند در میدان کم کم مناطق آزاد شد و سوریه توانست استقلال خودش را تقریباً در 80 درصد 95 درصد جغرافیای سوریه حفظ کند، اتفاقی که این بار افتاد بار قبل طبیعتاً ارتش سوریه و خیلی از نیروهای مردمی سوریه میدان دار صحنه بودند طبیعتاً کشوری که میآید کمک، نمیآید جای آن ارتش را بگیرد میآید به آن ارتش و دولت کمک میکند به لحاظ تجهیزات، به لحاظ امکانات بالاخره روسها سال 2015 آمدند بحران سال 2011 شروع شد ولی آنها هم نقششان نقش موثری بود آمدند کمک کردند و توانستند معادله را عوض کنند اتفاقی که در این مرحله افتاد تفاوتش با آن این بود که به نظر من هر کشوری سه رکن مهم دارد که میتواند اقتدار و بقای کشور را حفظ کند یکی رهبری آن کشور است، دومی توان بازدارندگی و سوم مردم است.
توان بازدارندگی مهمترین مولفه است به خصوص وقتی رهبری دیگر مصمم است برای اینکه دیگر در یک جا بایستد و مقاومت کند که اصل قصه است مولفه بعدی که موثر است بحث توان بازدارندگی است توان بازدارندگی در مقابل تهدیدهای داخلی و بیرونی آن چیزی که این را تهدید میکند باید یک توان داشته باشد بتواند مقاومت کند بایستد معادله را عوض کند و در محاسبهاش باشد، متاسفانه اگر این باشد مردم هم به اعتبار آن، دولتمردان هم به اعتبار این تصمیم میگیرند شرکای دیگر هم به اعتبار این میآیند کمک میکنند و نتیجه را تغییر میدهند حالا شما فرض کنید بازدارندگی نباشد یا ضعیف شود دیگر نه مردم میتوانند مقاومت کنند، وقتی ارتش عقبنشینی میکند مردم میخواهند چه کار کنند و دوم دولت دیگر نمیتواند آن تصمیم جدی و اساسی را بگیرد و هم پیمانان هم دیگر نمیتوانند به طور طبیعی آنطور که باید کمک کنند وقتی خودشان توان بازدارندگی شان فرو میپاشد دیگران نمیتوانند به جای ارتش آنجا بشود ارتش شان، این یک امر بدیهی است که به نظر من دیگر نمیشود کاری کرد و متاسفانه به دلایلی که عرض کردم توان بازدارندگی دولت سوریه به لحاظ روحی و روانی فروپاشیده بود نه به لحاظ تجهیزاتی و قدرت و توان و تخصص و تجربه و تکنیکها و استراتژیهای نظامی و آن توانست متاسفانه معادله را عوض کند و اقدامات روانی هم که به لحاظ رسانهای انجام دادند تصور بر این بود که آنها قرار است بیایند منطقه را بگیرند مثل شهر حلب و بعد جنگ تمام بشود خیلیها تصورشان بر این بود حتی کسانی که این جنگ را از پشت صحنه مدیریت میکردند تصور نمیکردند حتی همینهایی که آمدند سوریه را اشغال کردند و به قول خودشان توانستند به نتیجه برسند اصلاً تصور نمیکردند در این مدت کوتاه بتوانند این کار را انجام بدهند ولی آن بعد رسانهای و تضعیف روحیه معنوی که در بحث بازدارندگی بود توانست بقیه را متاثر از خودش بکند و عملاً نتیجه این چنینی را به دست بیاورد.
سوال: گروههای مسلح در سوریه به دنبال این هستند یا دنبال این بودند که فقط روی سوریه مسلط شوند دولت بشار اسد را ساقط کنند یا نه دنبال اهداف بلند پروازانهای مثل ادامه و پیشروی در عراق و اهداف بعدی هستند؟
اکبری: البته اینهایی که الان آمدهاند تفاوتی با گذشته خودشان دارند و تفاوتی هم با بقیه گروههای دیگر دارند اینها از گروههای متعدد از اتباع مختلف کشورهای مختلف دنیا آنجا تشکیل شدهاند یک سری از اینها دنبال حکومت هستند طبیعتاً کسی که میخواهد حکومت کند باید قوانین بازی را تنظیم کند با حکومت کردن، یعنی با مردم روابطش را تنظیم کند، با کشورهای پیرامون روابطش را تنظیم کند، با ساختارها و سازمانهای بینالمللی بتواند به نوعی روابطش را تنظیم کند که اهداف حکومتیاش محقق شود. در دنیای امروز که شرایط خاص خودش رو دارد بنابراین اکثریت اینها به این نتیجه رسیدند حالا که ما میتوانیم جلو برویم برویم فاز را عوض کنیم برویم به سمت حکومت و برای حکومت کردن وارد بشویم، در درون اینها جریانات مختلف و متعددی هستند که تند و افراطی هم در آنها است که آنها اساساً ممکن است خیلیهایشان انگیزه حکومت نداشته باشند، شما میدانید قبل از اینکه اینها بیایند وارد منطقه شوند و جنگ را شروع کنند در درون خودشان اختلافات، درگیری، بازداشت و بگیر و ببند و مشکلات داخلی خودشان را داشتند، چون طیفها و جریانات مختلف و متعددی در درون اینها هستند اینها به طور طبیعی مشکلات خاص خودشان را دارند و آنهایی که آمدند حکومت کنند تا الان هم شعارشان این بوده به طور جدی هم روی آن ایستادند و دنبال این هستند که با اقلیتها برخورد خوب کنند، مزاحمتی برای حرمها ایجاد نکنند، با کشورهای دنیا درگیر نشوند و بیایند به قول خودشان فرصتی داشته باشند بیایند قانون اساسی بنویسند و دولت را تشکیل بدهند با این نگاه که بالاخره خیلی از شاخصهها و ضرورتها و الزامات حکومت را هم عملاً در میدان نشان بدهند.
سوال: یعنی میتواند آنچه که در قالب تلاش انجام میدهند منتج شود به یک حکومت یا ساختار سیاسی جدید در سوریه و بعد از اینکه اگر تشکیل بشود آیا میتواند در سوریه ثبات و آرامش را حفظ کند؟
اکبری: وقتی دولت سوریه به این نتیجه رسید که به لحاظ توان بازدارندگی خیلی دیگر نمیتواند مقاومت کند، من در مصاحبه قبلی هم عرض کردم اگر اینها از حمص عبور کنند به سمت پایتخت بیایند دیگر تقریباً دولت تمام شده است شاید همان شبی که فردایش سقوط بود مصاحبه کردم و همین را توضیح دادم که اینها از حمص عبور کردند و دارند میآیند و عملاً کاری نمیشود کرد، دولت سوریه هم به همین نتیجه رسیده بود که دیگر کاری نمیشود کرد و تصمیم گرفتند ما بیاییم به صورت مسالمت آمیز دولت و کشور را به اینها تحویل بدهیم دیگر نگذاریم در پایتخت جنگ بشود از حمص به بعد دیگر جنگ نشد با اینکه سه چهار تا لشگر گذاشته بودند از پایتخت دفاع کند همه آماده بودند تانک، امکانات زرهی و همه توان را کشیده بودند آنجا ولی به این نتیجه رسیدن و بعد هم هیئت دولت تشکیل جلسه داد و تصمیمش را اعلام کرد و بیانیه داد و بعد هم اینا آمدند حکومت را تحویل گرفتند الان دارند وزرا کارها را واگذار میکنند و تغییر و تحول را انجام میدهند به این نتیجه رسیدند.
سوال: پس دولت ساختار سیاسی را تشکیل میداد، اما آیا این دولت و ساختار سیاسی که قرار است تشکیل شود ثبات و امنیت سوریه را تضمین میکند؟
اکبری: ببینید اینها تجربه حکومت ندارند تازه میخواهند یک حکومتی را تشکیل بدهند جریانات متفاوتی هم در درون خودشان هستند طبیعتاً برای طراحی مدل حکومت هم مشکل خواهند داشت الان کاری که اینها اعلام کردهاند گفتند که ما سه ماه دولت انتقالی را تشکیل میدهیم یک نخست وزیر گذاشتهاند عمده وزرا را انتخاب کردهاند 4، 5 تا وزرا را گفتند فعلاً نیاز نیست که انتخاب کنیم مشخص کردند و کارها را دارند از دولت قبلی تحویل میگیرند یعنی تغییر و تحول مثل یک دولتی که در انتخابات رای میآورد و یکی شکست میخورد میآید دولت را واگذار میکند اینها الان در این مرحله هستند طبیعتاً آن چیزی که سخته باید قانون اساسیشان را بنویسند چه میخواهند بگویند در قانون اساسی نگاهشان به محیط و منطقه بینالملل و متغیرهایی که در دنیا وجود دارد چه هست شاید سختترین کارشان این است ولی حرفشان این است که ما همه طیفهای مختلف همه جریانات مختلف فکری را جمع میکنیم و یک قانون اساسی مینویسیم که بتوانیم امنیت و رفاه مردم سوریه را تامین کنیم به تصور من این است که اینها در این سه ماه یک دوره سختی را دارند تا بگذرانند کشورهای مختلف هم همه منتظر خواهند ماند که ببینند که بالاخره اینها هویت و ماهیتشان چه است و میخواهند چه بگویند میخواهند چه کار کنند بعد از این میآیند روابط را با اینها تنظیم میکنند حتی اونهایی که اینها را آوردهاند آنها هم همین حرف را میزنند آمریکاییها میگویند که ما اول بگذاریم ببینیم که اینها چه میگویند و چه کار میخواهند بکنند بعد از لیست اینها را خارج میکنیم و بعد هم رابطه سیاسیمان را با اینها بعداً تعریف میکنیم همین الان هم اگرچه ارتباط دارند و دارد تلاش میکنند که اینها را از لیست تروریست خارج کنند ولی همزمان دارند این حرف را هم به موازات دارند میزنند.
سوال: همزمان با اینکه در حال تشکیل دولت و ساختار سیاسی هستند حالا در این دوره انتقالی سه ماهه پیشرویهایشان و آن سناریوهای بلندپروازهشان را به سمت دیگر مناطق مثلاً عراق ادامه خواهند داد؟
اکبری: ببینید اینها الان چند مشکل جدی دارند اولاً بخشی که اینها آمدند از شمال از حلب آمدهاند تا دمشق را گرفتهاند در قسمت شرق سوریه آمریکاییها حضور دارند که حالا یک جریان کردی را آنجا پشتیبانی کردند به اسم قصد یا قبات سوریه دموکراتیک اصطلاحا آنها را سالها داشتم در منطقه تحت کنترل اشغال آمریکاییها بوده خیلی از مناطق را که همزمان اینها از شمال میآمدند میگرفتند و اشغال میکردند آنها هم از شرق و جنوب شرقی آمدند مناطق را گرفتند و اینها با همدیگر سازگاری خیلی ندارند به طور جدی، یعنی در واقع اینها تحت حمایت یک کشور هستند و آنها تحت حمایت یک کشور دیگر، یک صف آرایی دارد الان در سوریه شکل میگیرد که ما اینها را پیش بینی هم کرده بودیم، یعنی در واقع یک جورایی میشود گفت که با یک ادبیات جریان اخوانی و ضد اخوانی دارد شکل میگیرد الان، که اینها در مقابل هم ایستادهاند و الان بحث این بود که آتش بس بشود با اینها مذاکره کنند بعضیها گفتند با اینها مذاکره نمیشود خود این جولانی گفته بود که نه ما آن جریانات تندرو مثل پ ک ک را کنار میگذاریم ولی با قصد میشینیم مذاکره میکنیم اینکه مذاکره بشود و یا نشود آنها تحت امر اینها باشند و یا نباشند همون اولین مشکلاتش این است که اگر بخواهند کل جغرافیای سوریه به خصوص مرز عراق، چون مرز عراق عمدتاً همین نیروهای کرد هستند و عشایر و قبایلی هستند که آنجا حضور دارند الان جای بحث هست که اینها میخواهند با هم چه کار کنند میخواهند مذاکره بکنند میخواهند با هم درگیر شوند ولی بحث دو طرف این است که ما نمیخواهیم با هم درگیر شویم در عین حال فکر میکنم مذاکره هم ساده نباشد یعنی به این راحتی هم نمیتوانند به توافق برسند یک مشکلی هم که هست مشکل دومشان یک سری تفاهمات تندی در اینها وجود دارد که اصلا دنبال حکومت نیستند نیروهای تند افراطی دارند و اینها باید این توان را داشته باشند آنها را مهار کنند الان شعارشان این است که ما همه آنها را خلع سلاح میکنیم کل سلاح را در اختیار دولت میدهیم الان دولتی که دارند دولت نجات به قول خودشان دارند تشکیل میدهند در اختیار دولت میگذاریم آیا میتوانند همه آنها را با قدرت خلع سلاح کنند و تسلیم کنند یا نه این مشکل دوم هست مشکل سوم اینکه اینها در دنیای امروز میخواهند چه بگویند به قانون اساسی شان مدل حکومتیشان چیه ببینید لیبی آیا الان 10 تا 15 سال است که سر مدل حکومتیشان ماندهاند وقتی مدل حکومتیشان را جوری میشود که از دید دیگران تند و افراطی است و میآیند محیط را به هم میریزند و دوباره جنگ داخلی را شروع میکنند وقتی میخواهند مدل حکومتی به نحوی باشد که بیرونی باشد به قول معروف آمریکایی باشد مردم به آن رای نمیدهند یعنی الان در یک شرایط این چنینی ماندهاند خوب طبیعتاً اینها هم با این مشکل سوم.
سوال: یعنی ممکن است که سوریه هم به سرنوشت لیبی که الان بیشتر از یک دهه است که درگیر تحولات و درگیر جنگ داخلی است گرفتار شود؟
اکبری: حالا مثل لیبی نخواهد شد دلیلش هم این است که لیبی یک مقدار به قول معروف اختلافات جغرافیایی وجود دارد منطقهای مثل شرق و جنوب و شمال و اینها اینجا مثل آن نخواهد بود بیشتر در قالب طوایف و عشایر و قبیلهها هستند اینجا کمتر از آن هست ولی اینجا هم قطعاً این مشکلات وجود خواهد داشت که بالاخره هر کسی حق و حقوق خودش را در حکومت آینده میخواهد بالاخره درعا حق خودش را میخواهد زبیدا حق خودش را میخواهد منطقه کردا حق خودشان را میخواهند اینها هم بالاخره سهم خودشان را دارند یک اشکالی که اینجا وجود دارد که شاید شبیه لیبی هست هر کدام از اینها یک ارتباط بیرونی دارند یعنی مثلاً یک کسی دارد از این مجموعه حمایت میکند یه کسی دارد از آن مجموعه حمایت میکند و مهمترین متغیر صحنه اینها این است که رژیم صهیونیستی نمیخواهد اجازه بدهد یک حکومت مقتدری که تهدیدی علیه او باشد تشکیل شود آمریکا هم سیاستش را بر اساس منافع رژیم صهیونیستی تنظیم میکند اینها مشکلات جدی است که الان پیش روی اینها است و باید ببینند و ببینیم و دنیا ببیند که به چند سمت و سویی میرود.
سوال: اشاره کردید به تعدد بازیگران خارجی و البته تعدد بازیگران داخلی در عرصه تحولات سوریه، اما نکته و صحبتتان را با دو بازیگر اصلی تحولات به پایان رساندید آمریکا و رژیم صهیونیستی برگردند و روی صحبتم را ببرم روی رژیم صهیونیستی اظهار نظرهای جولانی آنطور که اشاره میکند میگوید که ما وارد درگیری با رژیم صهیونیستی و اسرائیل نمیشویم علی رغم تعدد حملات رژیم صهیونیستی به خاک سوریه سکوت اختیار کردهاند؟
اکبری: شما ببینید در 72 ساعت رژیم صهیونیستی که آرزویش این بود که یک روزی بشار اسد سقوط کند و این جز آرمان و جز پیروزیهای بزرگ برای خودش تلقی میکرد و بعد از قضیه لبنان هم اینجا را الان میدان پیروزی برای خودش دارد یک جورایی مانور میدهد که من توانستم این کارها را بکنم بیش از حدود 400 نقطه سوریه را بمباران کردهاند تمام زیرساختها بالای 90 درصد توان تسلیحاتی تمام توان دریایی تمام توان نیروی هوایی و هر آنچه که سوریه داشت و میتوانست یک جز کوچکی از مولفه قدرت سوریه باشد را همه را نابود کردند چرا رژیم این کار را کرد او که علاقمند بود که بشار سقوط بکند و یک کس دیگری جایش بیاید و بعدش نمیآمد کسی جایش بیاید که به قول شما دیگه نخواهد هم با او بجنگد پس چرا این کارها را انجام داد ببینید این سوال به نظر من پاسخش خیلی چیزها را در آینده مشخص میکند اولاً چرا قبلاً رژیم این کارها را نکرد، چون رژیم این توانمندی را داشت حکومت بشار اسد هم این نقطه ضعفها را داشت چرا آن موقع نیامد این کارها را بکند به عنوان پیروزی مستقل به نام خودش ثبت کند و باعث تضعیف حکومت بشار اسد شود و بعد هم خلاصه یک جریانی بیاید حکومت سوریه را به دست بگیرد به اعتقاد من دلیل اصلیاش این بود که آن روز رژیم صهیونیستی به شدت نگران این بود که اگر این حجم از جنایات را علیه سوریه انجام بدهد ممکن است هم پیمانان آن روز سوریه از سوریه دفاع کنند کما اینکه دیده بود در غزه خیلی از هم پیمانان بالاخره بدون توافقنامه آمدند از مردم فلسطین دفاع کردند نه بر اساس یک مصلحت منافع این نگرانی باعث شده بود که این کار را نکنند به همین دلیل بلافاصله بعد از سقوط بلافاصله شروع کرد و این حجم از جنایات را آنجا مرتکب شد دو تا هدف دارد یک هدف اینکه دارد به اینها میگوید که یک زهره چشمی از اینها بگیرد که من توانم این است و اگر میخواهید مقابله کنید در مقابل من بایستید من این توانمندیها را دارم هدف دومش این است که در شرایط کنونی نیاز به یک پیروزی دارد برای محیط داخل خودش، چون در لبنان پیروزی مورد نظر را به دست نیاورد در غزه هم آنطوری که مطلوب بود به دست نیاورد آنطوری که پاسخ داخل را بدهد اینجا نیاز به یک پیروزی داشت به نظر من شاید بشود این رژیم را اینجوری تعبیر کنیم که مثل یک موجودی که در معرض خطر نابودی قرار میگیرد سعی میکند حملات هجومی خودش را افزایش بدهد سعی میکند واکنشهای هجومی نشان بدهد حالا من خیلی سادهتر بگویم وقتی که یک گربه را در یک تنگنا میگذارند احساس میکند جونش به شدت در خطر است به شدت سعی میکند حمله کند و هجوم کند برای اینکه خودش را بتواند نجات بدهد به نظر من رژیم عظیم فرصت میخواست استفاده بکند و این هجمه گسترده را انجام بدهد و بگوید من توان سوریه را علیه رژیم صهیونیستی برای همیشه خارج کردهام حالا امروز گفته بود که من اسرائیلیهای زیادی را میبرم در جولان و بعضی از مناطق را هم نگه میداریم، چون تا حدود 30 کیلومتری پایتخت هم آمدند علاوه بر اینکه این همه جنایت کردند پیشرویهای نظامی هم کردند که حالا به هر حال قرارداد 1974 هم لغو کردند وقتی لغو میکند برای طرف مقابل هم لغو میشود این اتفاق معنایش این است که این کسی که الان میخواهد یک حکومتی را تشکیل بدهد پاسخ آن مردم رو چه میخواهد بدهد در مقابل رژیم صهیونیستی میخواهد به آن مردم بگوید که حق رژیم این بود که بیاید همه زیرساختهای ما را نابود کند و کشور ما را اشغال کند، چون الان آنها صاحب کشور میشوند دیگر مردم میگویند کار خوبی کردی اگر مردم بگویند که این نقطه ضعف شماست و از ابتدای حکومت شما این همه ظلم شد و تعدی شد که در طول 50، 60 سال نشده بود علیه ما آنها پاسخشان چیست اگر آنها بخواهند با رژیم الان درگیر بشوند که حالا میگویند اولویت یک ما نیست اولویت یک ما این است که ما بیاییم حکومت را ایجاد کنیم قانون اساسی بنویسیم و بازسازی بکنیم اگر فردا بازسازی بکنند و حکومتشان تقویت شود در مقابل این اقدامات رژیم چه واکنشی نشان خواهند داد آیا واکنش نشان میدهند اگر واکنش نشان بدهند که خوب بالاخره آن تهدید علیه رژیم صهیونیستی است اگر نشان ندهند پاسخ مردم را چه میدهند من فکر میکنم این اشتباه استراتژیکی که رژیم دنبال این بود که یک پیروزی از آن برای خودش درست بکند به خاطر رفتار انفعالی اش میتواند فردا آینده در واقع مواضع اینها را نسبت به رژیم صهیونیستی تعیین کند که به نظر من قطعاً اینها تا جایی که ما میدانیم اینجوری نیست که در مقابل اگر بخواهند این حکومت را داشته باشند برای این مردم حکومت کند برای این جغرافیا و سرزمین حکومت بکنند حتماً باید یک جوری این نقیصه را که در ابتدای کار اینها را تحقیر کردند و تضعیف کردند و این همه وارد هزینه کردند که 40 تا 50 سال باید هزینه بکنند باید این را جبران کنند چگونه میشود جبران کرد این سوال اساسی است که باید بمونیم و ببینیم در آینده چه میشود.
سوال: یک بخشی از گفتگوی مان را عبور کردیم گریز زدیم به آنچه که میخواهیم الان صحبت کنیم، اما میخواهیم راجع به آن یک مقداری با تحلیل بیشتری صحبت کنیم یک محور و یا یک چالش تحلیل تحلیلگران کسانی که یادداشت نویسند کسانی که دارند روی موضوع سوریه کار میکنند بحث چالش حفظ وحدت و تمامیت سرزمینی سوریه از هشدار میدهند نسبت به تجزیه سوریه نسبت به آنچه که اشاره کردید مولفه تعدد بازیگران داخلی حمایتهایی که حتی از سوی بازیگران خارجی میشود چقدر این هشدار جدی است؟
اکبری: ببینید اصولاً هر کشوری که میخواهد تجزیه شود باید به لحاظ آمایش جغرافیایی شرایط و ظرفیت تجزیه را داشته باشد اگر نداشته باشد هیچ موقع آن تجزیه تثبیت نخواهد شد سوریه هم الان این شرایط را ندارد دلیلش هم این است که اقتصادش در دو نقطه متمرکز است و اگر بخواهد تجزیه شود بقیه مناطق دچار مشکل جدی خواهند شد بنابراین خود سوریه شرایط تجزیه را به طور طبیعی و جغرافیایی ندارد حالا یک جاهایی مثلاً قبایل هست یک جاهایی تفاوتهای قومی هست یک جایی مثلاً اختلافات جغرافیایی هست و حالا حمایتهای بیرونی هست به نظر من این شرایط اصلاً در سوریه وجود ندارد بعد اینکه هر کسی بخواهد یک جایی را سهم خودش کند برای اینکه بتواند اعمال نفوذ کند با حمایتهای خارجی این تهدید به طور جدی وجود دارد نکته اساسی این است که آن کسی که میخواهد در اینجا حکومت کند ناگزیر است که اجازه ندهد که تجزیه شود و باید مقابله کند و باید مقاومت کند و باید بایستد، چون اصلاً سوریه ظرفیت مثلاً فرض کنید مثلاً یک سری قبایل عشایر سوریه که در منطقه هم مرز با عراق هستند در منطقه شرق فرات بخش عمدهای از اینها در شمال حلب هستند چه میشود بالاخره اینها باید بروند آنجا آنها باید بیاید اینجا جابجایی جمعیت انجام شود یا مثلاً یک عمده اقتصاد سوریه در شرق فرات در منطقه جزیره است این را باید چه کار کنند اگر آنجا تجزیه شود بقیه چه اتفاقی خواهد افتاد بنابراین شرایطش وجود ندارد و به نظر من سوریه تجزیه نخواهد شد البته رژیم صهیونیستی به دنبال این هست که جنوب غرب را اشغال کند جبل الشیخ را اشغال کند آن مناطق را نگه دارد و به قول خودش توسعه بدهد این را که بتواند امنیت خودش را تامین کند ولی به لحاظ تجزیه نمیشود ولی اختلافات به طور جدی وجود دارد و هر کسی سهم خواهی خودش را خواهد کرد منتها این باعث خواهد شد که آن دولت مرکزی سوریه به هر میزان و به هر نسبتی که بالاخره توان دارد ناگزیر به تمامیت ارضی سوریه فکر بکند اجازه اشغال بخشی از سرزمینش را ندهد اینجا اگر دولت ناتوان باشد برای تحقق این مردم سوریه میآیند در صحنه این نیست که بگوییم که حالا همه چیز تمام میشود میرود به اعتقاد من این قطعاً اتفاق خواهد افتاد و آنها هم مطمئناً نمیتوانند سوریه را تجزیه کنند نکته اساسی که وجود دارد اینجا آمریکاییها سیاست شان در سوریه تابع منافع رژیم صهیونیستی است ما در لیبی و جاهای دیگر بحث حضور رژیم صهیونیستی را نداریم بنابراین مسئله را به شدت پیچیده میکند و شما میدانید که آمریکاییها روی خیلی از بازیگران درجه 2 منطقه میتوانند مسیر بگذارند حالا یا معامله کنند و یا آنها را مجبور کنند و یا اینکه به نوعی با فشار خودشان آنها را با خودشان همسو کنند این را هم ما باید داشته باشیم که اختلافاتی که وجود دارد بالاخره یک منافع کلانتر آمریکا که در جهت منافع رژیم صهیونیستی هست و برایش خط قرمز بسیار حساس و مهم هست به نظر من آن رو هم دنبال خواهند کرد.
سوال: سه محور بسیار مهم یکی اینکه با توجه به جایگاه مهم سوریه در محور مقاومت و نقشهایی که ایفا میکرد جبهه مقاومت بعد از سقوط اسد به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
اکبری: ببینید من معتقدم مقاومت الزاماً تکیهاش به جغرافیا نیست مقاومت یک اندیشه است یمن که با مقاومت سرزمین متصل ندارد که در یک منطقه کاملاً دور افتاده است ولی نقشی که دارد ایفا میکند کانهو در محور مقاومت نقش محوری و همسویی را دارد ایفا میکند نکته دوم اینکه به حمدالله حزب الله به این اقتدار رسید که با این همه ضربهای که خورد توانست رژیم را به اینجا برساند که دیگر نمیتواند علیه حزب الله تصمیم بگیرد با آن وحدت ملی که در لبنان هم به وجود آمده نکته سوم این است که اینجوری نخواهد بود به نظر من که اسرائیل هر کاری میخواهد بکند در سوریه انجام بدهد تصور ما بر این است که بالاخره مردم سوریه که حذف نشدند درست است که دولت جابجا شد درست است که یک جریان آمده حاکم شده ولی به هر حال مردم سوریه جوانان سوریه برای خودشان آنها هم یک هویتی دارند و من به اعتقادم قطعا رژیم صهیونیستی نمیتواند اونطوری که میخواهد آنجا باشد الا اینکه آنجا رو تخریب کنند و ناامن کنند ولی اینکه بخواهند او را با خودشان همسو کنند حداقل در یک پروسه زمانی بسیار طولانی و شاید به نظر من غیر ممکن این رقم بخورد.
سوال: در موضوعات مختلف کشور ما چگونه تصویر خواهد گذاشت میخواهم بروم تمرکز کنم روی موضوع امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران؟
اکبری: به نظر من هر کسی در سوریه حاکم شود دو تا راهکار بیشتر وجود ندارد یا باید منافع آمریکا و یا رژیم را تامین کند که اگر تامین کند مردم سوریه را از دست میدهد یا باید در مقابلشان بایستد و اگر بخواهد در مقابلش بایستد و یا حداقل تمکین نکند به طور طبیعی نیاز به همپیمانان بیرونی دارد و باید از آنها استفاده کند و به تنهایی نمیتواند این کار را کند یک امر محرزی است در دنیا حتی در آمریکای لاتین و در جاهای دیگر هم این به طور مشخص برای خودش را نشان میدهد.
سوال: وضعیت سفارت ما فعالیت سفارت ما در سوریه در روزها و هفتههای آینده به چه صورتی خواهد بود؟
اکبری: ببینید ما دقیقاً پیشبینی کردیم حتی من در مصاحبه علنی گفتم که اگر اینها از حمص عبور کنند قطعاً قبل از اینکه اینها وارد دمشق شوند و اینها، چون میخواهند حکومت کنند قطعاً تعرضی به سفارت نمیکنند با اقلیتها کاری ندارم با حرمها کاری ندارند با ایرانیها کاری ندارند من اعلام کردم حتی به طور رسمی در رسانه حتی در المیادین هم من این را گفتم ولی قبل از اینکه اینها برسند به پایتخت یک سری افراد مشکوک و نامشخص مخصوصاً حالا در جنوب دمشق هستم آنها هم میآیند و مشق را غارت میکنند با توجه به شرایطی که وجود دارد و ما هم پیشبینیمان این بود که اولین جایی هم که میآیند میآید سفارت ما و همین هم شد سفارت ما کنسولگری ما و همینطور سفارت عراق مورد هجوم واقع شد جای دیگر هجوم نکردند خوشبختانه هم ما پیش بینی کرده بودیم و، چون دقیقاً میدانستیم من شب شنبه شب که فرداش سقوط اتفاق افتاد تا ساعت 11 من و خیلی از همکارانمان در سفارت بودیم یعنی در سوریه بودیم حتی ملاقات هم داشتیم اوضاع و احوال را از نزدیک میدیدیم ما متوجه شدیم که اینها مصالحه کردند و تمام شده رفته که دیگر 11 شب من به دوستان گفتم که دیگر ماندن اینجا فایدهای ندارد ممکن است خدای ناکرده یک سری بالاخره جریانات مشکوک هم در این قضایا وارد میشوند به طمع اینکه حالا یک سندی یک تجهیزات یک امکاناتی باشد بیایند بردارند ببرند از اونهایی که حالا در قالب سرقت میآیند یک دروغی هم متاسفانه منتشر شد که 43 میلیون دلار آنجا بوده یک دلار ما آنجا پول نداشتیم یا مثلاً بعد گفتند که 5 تا 6 نفر از آنجا رفتن تسلیم شدند نمیدانم پناهنده شدهاند این هم یک دروغ دیگر است این جای تاسف است و من میخواهم این را عرض کنم که رسانههایی که به دروغهایی که منافقین و اسرائیلیها تولید میکنند دامن میزنند اینها یا واقعاً دوستان جاهل و نادان هستند یا دشمنان آگاه هستند و جای تاسف دارد ما نباید بیاییم کاری را که نسنجیده و ارزیابی نشده خبر را منتشر کنیم که اینقدر فضا را آلوده کنیم که همه مردم احساس کنند که چه اتفاقی افتاده ما نه یک نفر نه یک دلار و نه یک تجهیزات و نه یک امکانات فنی هیچ چیزی را باقی نگذاشتیم دلیلش هم این بود که دقیقاً همه حوادث به لطف خداوند پیش بینی شد حتی یک ایرانی کسی که آسیب ببیند حتی زائرهایی که مانده بودن ما همه را شنبه خارج کردیم گفتیم که تا سه شنبه اوضاع ممکن است به هم بریزد حتی هزینه دادیم هواپیما برای شام گرفتیم و گفتیم که آنجا نمانند بقیه مردم هم که آنجا مشکل داشتند همه را تخلیه کردیم و بردیم بیروت کسی آسیب ندید هزینهای هم نشد البته اینها هم اعلام کردند که بله ما هیچ مشکلی نداریم آمدند روز فردایی که رسیدند اینها امنیت سفارت ما را تامین کردند نرده گذاشتند و نگهبان گذاشتند حتی اجازه نمیدهند کسی عکس بگیرد و ما هم بحث مان این است که کنسولگریمان برگردد بلافاصله ما فعالیتمان را شروع کنیم اعلام آمادگی هم کردند خودشان هم گفتهاند که ما هم تضمین دادهایم و هم سفارت و هم بقیه منطقی بود ما برای اینکه خدای ناکرده آسیبی مشکلی به وجود نیاید دو سه روز بروند بیروت و بزودی هم سفارت آنجا فعالیت خودش را شروع خواهد کرد.
سوال: ما یک دقیقه زمان داریم اگر جمعبندی نکته و یا مطلبی هست ما سوال زیاد داریم ولی فرصت تحلیل بیشتر را نداریم؟
اکبری: سوریه قطعاً در این شرایطی که برایش پیش آمده حتماً یک مقدار مشکل اقتصادی اش حل میشود مشکل رفاه شان حل میشود تحریمها برداشته میشود ولی به طور جدی نگرانیم این است که اینها به لحاظ امنیتی سالهای سال مشکلات جدی و اساسی داشته باشند امیدواریم که خداوند کمک کند و مردم سوریه نقش پیدا کنند و بیایند در صحنه و بتوانند از این ناامنی نجات پیدا کنند، چون دخالتهای داخلی و خارجی و تعدد افکار و اندیشههایی که وجود دارد نبود یک مدل حکومتی مشخص که بتواند همه را جمع کند دور خودش میتواند یک زمینهای را ایجاد کند که ما شاهد ناامنیهای گسترده باشیم که حالا قطعاً آمریکاییها و اسرائیل هم تلاش بر این خواهند کرد که منطقه ناامن شود و آنجا حکومت قوی مستقر نشود و من تصورم این است که یک شرایط بدتر از لیبی در انتظار سوریه است که امیدوارم که انشاالله خدا کمک کند و مردم سوریه بتوانند بیایند و سرنوشت خودشان را تغییر بدهند.