363246 نقش تئاتر در تعلیم و تربیت تشریح شد کتاب «تئاتر و نقش شفابخش آن در تعلیم و تربیت» نوشته‌ ریچارد مورس که چندی پیش با ترجمه حسین فدایی حسین منتشر شد، به دو جنبه مهم و جدانشدنی تئاتراشاره کرده است. و به تئاتر از منظر یک اثر شفابخش یک ابزار یادگیری می‌پردازد. <p>به گزارش جهانی پرس، داود حسنلو- بر اساس سخن ناشر، این کتاب با توجه به ویژگی منحصر به&zwnj; فرد تئاتر یعنی زنده بودن و ظرفیت بی&zwnj;پایانش، قابلیت اجرا در هر شرایط، با هرگونه امکانات و هر تعداد از مخاطب و هنرمند از تداوم اجرای تئاتر در عرصه مدرن سخن گفته است. <br /> نویسنده در این اثر به یکی از ویژگی&zwnj;های شاخص تئاتر که وجه تعلیمی و آموزشی آن است، اشاره داشته و این نکته را یادآور شده که هنر نمایش می&zwnj;تواند بستری برای تعلیم و تربیت و ابزار آموزشی باشد. ریچارد مورس در این کتاب به ظرفیت&zwnj;های هنر تئاتر پرداخته و به مخاطب خود می&zwnj;گوید اینکه تئاتر بتواند علاوه بر کارکرد هنری و زیباشناختی و پرداختن به موضوعاتی جهان&zwnj; شمول و انسانی، در عرصۀ تعلیم و آموزش نیز نقش ایفا کند، قابلیت بی&zwnj;نظیر و انعطاف فوق&zwnj;العادۀ این قالب هنری را نشان می&zwnj;دهد. در واقع تئاترتعلیمی به عنوان یک اثر شفابخش و ابزاری برای یادگیری در نظر گرفته شده که هر کسی به شیوه خود از آن به عنوان روش آموزش و یا درمان استفاده می&zwnj;کند. در این شیوه به جنبه&zwnj;های هنری و زیبایی&zwnj;شناسی در تئاتر توجه نمی&zwnj;شود و صرفا وجه آموزشی آن مورد توجه قرار می&zwnj;گیرد.<br /> کتاب &laquo;تئاتر و نقش شفابخش آن در تعلیم و تربیت&raquo; همچنین این نکته را مطرح کرده که&nbsp; تأثیر تئاتر در بالا بردن روحیه&zwnj; دانش&zwnj;آموزان بسیار زیاد است و این هنر می&zwnj;تواند محیط کلاس را به مکانی شادتر تبدیل کند و احساس شور و شادی دانش&zwnj;آموزان را ارتقا دهد تا عملکردشان در کلاس&nbsp; بالا رود.<br /> بریده&zwnj;ای از کتاب تئاتر و نقش شفابخش آن در تعلیم و تربیت<br /> آیرا: او نیز مثل بیشتر بچه&zwnj;های محله وقتی به مدرسۀ دولتی رفت نمی&zwnj;توانست انگلیسی حرف بزند؛ لوسیا حتی رفتار خوبی هم نداشت. این دختر در حالیکه بزرگ&zwnj;تر می&zwnj;شد از دست بچه&zwnj;های دیگر عصبانی بود و همیشه با همه می&zwnj;جنگید و دعوا داشت. لوسیا: حتی یک شب خواب راحت نداشتم. با این تصور به مدرسه می&zwnj;رفتم: مادرم را می&zwnj;دیدم که کتک می&zwnj;خورد و به طرف دیوار پرتاب می&zwnj;شود و فکر کنم همین&zwnj;ها باعث شد بچه&zwnj;ای خشن بار بیایم... می&zwnj;دانید، دیدن اینکه بچه&zwnj;های دیگر خوشحال&zwnj;اند... مرا ناراحت می&zwnj;کرد... چرا من نباید شاد باشم؟... چرا من مثل آن&zwnj;ها نمی&zwnj;توانم زندگی کنم؟... چرا؟... چرا این&zwnj;قدر مشکل هست؟... من واقعاً بد بودم. با معلم&zwnj;هایم خیلی بد بودم... اگر معلم حتی می&zwnj;گفت: لوسیا باید ساکت باشی! یا چیزی شبیه این، آن &zwnj;را نوعی حمله به حساب می&zwnj;آوردم. من تنها در یک چیز خوب بودم؛ اگر آن&zwnj;ها قصد حمله به من داشتند، اول من حمله می&zwnj;کردم... گاهی اوقات صندلی&zwnj;ها را پرت می&zwnj;کردم... هرچه اسمش را بگذارید... از وقتی دختر کوچکی بودم و بزرگ&zwnj;تر می&zwnj;شدم هرگز، هرگز یک روز خوب نداشتم... می&zwnj;فهمید چه می&zwnj;گویم؟... هرگز چیزی مشابه آن نداشتم... می&zwnj;دانید... امروز همه&zwnj; چیز آرام است... امروز خوب است... دیگر نمی&zwnj;شنوی که یکی از دوستانت مرده است... دیگر نمی&zwnj;شنوی که کسی در خانه مامان را کتک می&zwnj;زند. دیگر نمی&zwnj;شنوی... پس همه&zwnj;چیز خوب است... چیزی که... به آن رسیده&zwnj;ام جهانی متفاوت است. آیرا: یک گروه تئاتری وارد محلۀ لوسیا در &laquo;کازا آتزلانِ پیلتزین&raquo; شد محله&zwnj;ای در حومۀ شیکاگو و او شروع به کار با کارگردان گروه مید پالیدوفسکی کرد. لوسیا می&zwnj;گوید هرگز بچه&zwnj;هایی مثل آن گروه را ندیده بود. بچه&zwnj;ها قوی و مستقل بودند اما جزو گانگسترها نبودند. البته در ابتدا آن&zwnj;ها را نمی&zwnj;فهمید، فقط روش همکاری و حرف زدن آن&zwnj;ها با همدیگر را نگاه می&zwnj;کرد. سعی می&zwnj;کرد بفهمد چرا آن&zwnj;طور رفتار می&zwnj;کنند. چرا همیشه شاد هستند؟<br /> کتاب &laquo;تئاتر و نقش شفابخش آن در تعلیم و تربیت&raquo; در قالب 312 صفحه وارد بازار کتاب شده است.</p>