۱۴۰۲/۶/۲۶ - ۱۱ : ۱۱
سرمایه داری که موادمخدر، ثروت هنگفتش را به یغما برد
سرمایه داری که موادمخدر، ثروت هنگفتش را به یغما برد
به گزارش جهانی پرس از روابط عمومی سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی شهرداری تهران، "سبحان" ۶۳ ساله، مددجویی است که اعتیاد زندگی اش را به نابودی کشانده و به قول خودش همه دارایی اش در آتش تهیه و مصرف موادمخدر سوخته است.
وی درباره قصه زندگی اش می گوید: "از دوران نوجوانی وارد بازار کار شدم. کسب و کار خودم را داشتم. به اصطلاح بازاری ها، نخوری کردم تا به هدفم که پولدار شدن بود رسیدم. هنوز سی ساله نشده بودم که برای خودم مغازه، خانه، ماشین و از همه مهم تر اعتبار بالایی در بازار آجیل فروشان بازار داشتم."
این مددجو ادامه می دهد: "در کنار رونق کسب و کار، ازدواج کردم و زندگیم روز به روز پر برکت تر شد. خدا دو بچه بهم داد. چرخ زندگی ام با سرعت خوبی داشت می چرخید تا اینکه به یک باره در سال ۸۵ همسرم بر اثر بیماری، فوت شد."
"فوت همسرم بی انگیزه ام کرد. همان موقع خانواده ام بسیار تاکید داشتند به سراغ مشاور بروم تا از آن شرایط روحی و بی انگیزگی خارج شوم، اما ندانم کاری هایم موجب شد به سمت مصرف موادمخدر بروم که سر آغاز تباهی زندگی ام شد. بچه هایم را به خانواده ام سپردم و خودم روز به روز بیشتر گرفتار مصرف موادمخدر شدم. دیگر توان کسب و کار نداشتم و مغازه را دیر باز می کردم و زود می بستم تا به مواد کشیدنم برسم. روز به روز برکت مغازه ام کمتر می شد و با تصور اینکه بازار دیگر نمی چرخد مغازه را فروختم و صرف مصرف مواد با دوستانم کردم."
"سبحان" داستان زندگی اش را اینگونه ادامه می دهد: "ماشین و خانه ام را در مسیر اعتیاد از دست دادم و تا به خود آمدم دیدم کارتن خواب شده ام و سرمایه میلیاردی ام بر باد رفته است. گاهی اوقات مقابل مغازه ام می رفتم از دور به آن خیره می شدم که چه دورانی داشتم، اما افسوس و صد افسوس از اینکه اگر تنها چند جلسه به سراغ یک مشاور می رفتم، بی شک مسیر زندگیم به درستی طی می شد."
این مددجوی مددسرای منطقه ۶ می گوید: "حدود یک سال پیش در طرح ساماندهی معتادان متجاهر در محله شوش ساماندهی شدم و در یکی از مراکز تحت پوشش سازمان خدمات و مشارکت های اجتماعی، دوران درمانم را گذراندم و پس از ترخیص به دلیل اینکه سرپناهی نداشتم به مددسرای منطقه ۶ آمدم."
"سبحان" درباره وضعیت کنونی اش می گوید: "چند وقت پیش از ناحیه پا دچار آسیب شدم که به همت مددکاران و خیران در بیمارستانی در تهران درمان شدم و این روزها به خطاطی، که هنر مورد علاقه دوران نوجوانی ام بود، روی آورده ام و برای دل خودم خوشنویسی می کنم."