به گزارش جهانی پرس، طالبان صلاحیت تجارت جهانی را ندارد و این یعنی سایه قحطی و قاچاق و اقتصاد کثیف و از طرف دیگر یعنی فقر و بدبختی آحاد ملتی که به طور متوسط نیمی از آنان از کشورهای دیگر تغذیه می شوند. رشد مهاجرت طبیعی به خاطر ترس از سیاست های ضد بشری طالبان از یک طرف و مهاجر فرستی عمدی طالبان برای تامین اقتصاد نامشروع و اهداف نامطلوب آن از سوی دیگر، فوج هایی از افراد را روانه مرزهای ایران و شاید سایر کشورها کرده که زندگی را برای خود مهاجران قدیمی افغانی در این کشورها سخت تر کرده است. مشاهدات نشان می دهد، افغانی های داخل ایران از بیم اینکه مهاجران جدید آدم های طالبان باشند و یا از آنها برای قاچاق یا پولشویی و سایر اغراض ضد امنیتی استفاده نکنند، آسایش ندارند و نگاه کشورهای میزبان به این افراد که روز به روز بیشتر می شوند و با ورود به کارهای غیر قانونی مانند قاچاق سوخت و مواد مخدر و خروج غیر قانونی ارزاق به افغانستان بازارهای کشورها را مختل می کنند؛ به جای همدلی به تقابل با نژاد و ملیت افغانستانی سوق داده می شود.
برخی مدعی اند افغانستان با 50 تا 70 درصد سوخت و 25 درصد آرد و نان یارانه ای ایران اداره می شود. از نظر تریبون های رسمی 5 میلیون و از نظر دیگران بیش از 8 میلیون افغانی در ایران به سر می برند و این یعنی بیش از 2 میلیون فرصت شغلی که می تواند درصد بیکاری در ایران را تک رقمی کند و البته مصرف یارانه پنهان و مالیات نپرداخته ای که پرداخت آن برای ملت جنگ زده و تحریم زده ایران بار گرانی است.
صرف نظر از بازی افغان هراسی رسانه های ضد ایرانی و برخی گروه های مذبذب سیاسی، این واقعیتی است که هر ایرانی با هر وضعیت مالی به طور متوسط برای پذیرایی از میهمانان افغانستانی که هیچگاه قصد اتمام این میهمانی را ندارند و هر روز ریشه دار تر و مالک تر و حتی مدعی تر و دلایلی که برخی از آن منطقی هم هست دارای مطالبات بیشتر است ، ماهانه صدها هزار تومان هزینه می پردازد و تاکنون هیچ گونه رفراندوم یا حتی مصوبه نهادهای مردمسالار مانند مجلس شورای اسلامی برای اینکه مشخص شود مردم یا نمایندگان آنها به این هزینه هنگفت بله گفته باشند؛ وجود نداشته و مشخص نیست دولت ها در طول سالیان درازی که بدون هیچ مجوزی این هزینه را انجام داده اند، چطور توانسته اند این هزینه بزرگ را توجیه کرده و بر ملت تحمیل کنند و یا برای جلوگیری از افزایش آن کاری نکنند؟
آمار نشان می دهد مساله به این جا ختم نمی شود. مساله مهاجرت افغانستانی ها به ایران بعد از دو عملیات تروریستی در شاهچراغ و حضور پر رنگ اتباع این کشور در مسائل امنیتی سال 1401 و 1398 در گروه های مزدور و خرابکار از سویی و طغیان زاد و ولد بی حساب و کتاب که باعث به وجود آمدن محله های افغانی نشین دربخش تاریخی مرکز، جنوب و غرب و پایتخت شده و برخی از قراین دیگر مثل کشف مراسم نمازجمعه جماعت طالبانی در باغ های غرب تهران و تجمعات دیگر نشان می دهد، مساله یک بحران سازی رسانه ای نیست و کاملا واقعیت دارد.
مهربانی آری ، اما بی خیالی نه!
برای درک مساله نیاز به آمار سازی و فیلمسازی های عجیب و غریب نیست. یک شب جمعه کافی است سری به امامزاده داود(س) در شمالغرب تهران بزنید تا بدون هیچ مسافرتی بتوانید چند ساعتی در هرات یا قندوز و کابل پیاده روی کرده باشید. همچنین در وسط منطقه متمول 5 تهران وقتی به محله های کهن قریه کن سر بزنید که سالها به دلیل اختلاف با شهرداری نوسازی آن متوقف شده و اهالی اصلی منازل و باغ های فرسوده را با چند برابر قیمت به چند خانواده افغانی کرایه داده اند می توانید در گوشه ای پایتخت رفت و آمد غلیط افغانستانی ها را تماشا کنید. محله دردار ، آبشار و امامزاده یحیی بازار تهران، بخش فرسوده منطقه 11 را کنار بخش هایی از ری ، شهریار، ورامین، یافت آباد و شهرک های نزدیک آن را می توان به این فهرست اضافه کرد.
پارک ارم که قدیمی ترین تفریحگاه مدرن تهران جدید است به روایت برخی از بهره برداران بسیاری از مشتریانش را به خاطر حضور پر رنگ افغانی ها از دست داده و بسیاری از والدین در مناطق ذکر شده بخاطر مسائل بهداشتی برخی خانواده های افغانی که در خانه های نیمه مخروبه ساکن شده اند و بچه هایشان به زور پول یا حتی قانونی به مدارس دولتی این نواحی راه یافته اند، ساعت ها برای بردن بچه هایشان به مدارس محله های مناسب تر زمان مصرف می کنند.
هیچ بعید نیست که به زودی برخی محله ها، حتی از خانواده های مهاجر ایرانی ( چه برسد به بومی ) تخلیه شوند و همان طوری که طرح ترافیک ظالمانه محله هایی در مرکز شهر را از سکنه خود تخلیه کرد و محلات با اصالتی مثل ناصرخسرو و عودلاجان و سرپولک اینک تبدیل به یک سری مغازه و ویرانه و انبار شده است به زودی برخی از محله های اصیل تهران و شهرهای اطراف آن تبدیل به محله ای از محله های کابل و مزار شریف شوند. اما این ویرانه نشینی و ماوا گرفتن در حاشیه ها فقط تقصیر افغانی هاست؟
زمانی که مدیر فرهنگی منطقه 18 بودم برای سرکشی و کار خیریه به حاشیه های جنوبغربی شهر یعنی بقایای گود کورپزخانه های شمس آباد تهران می رفتم. در امدادرسانی ایرانی و افغانی و پاکستانی برایمان هیچ فرقی نداشت. یکی از تلخ ترین خاطراتم مربوط به خانواده ای بود که در سوراخ یک گود زندگی می کردند. این خانواده شامل یک زن 40 ساله افغانی و 6 فرزند او بود.
پدر این خانواده کارگر چاه کن بوده و در یکی از چاه هایی که حفر می کرده زنده زنده مدفون شده بود. به دلیل اینکه این فرد اوراق هویتی نداشته، صاحب کار با پوشاندن چاه هیچ گاه مرگ این کارگر را بر عهده نگرفته است. خانواده این زن نیز بازگشت او با 6 فرزند را به افغانستان نپذیرفته بودند. زن ناچار به زاغه نشینی شده بود و روزها را به گدایی با یکی از بچه ها که نوزاد بود می گذراند. دو تا از بچه ها که بزرگتر بودند توسط مافیایی که احتمالا به جاسوس ها متصل هستند در ابراهیم آباد( قبل از انتقال زباله ها) زباله گردی می کردند تا برخی از سربرگ ها و چیزهای خاص را از زباله برای افراد ببرند و بقیه در آن گرما می مانند تا نان شب برسد.
پسر بزرگ خانواده که 11 ساله بود آرزو داشت که بزرگ شود انتقام بگیرد. حالا تصور کنید از چه کسی؟ از همان صاحب کار بی وجدان؟ از همه مردم ایران ؟ از سیستمی که در آن یک نفر باید 20 سال کار کند بدون اینکه نه هویتش نه کارش و نه هیچ چیزش به رسمیت شناخته نشده و تعیین تکلیف نکرده ؟ یا چه؟
خیلی از خانواده های افغانی همین حس را دارند که در کشوری به سر می برند که به ناچار همه کارهای سخت و زیان آورش مانند رفتگری، چوپانی، کارگری ساختمان و کارگاه های خدماتی ، بخش مهمی از کشاورزی و صنعت آن را بر عهده داشتند و دارند و به دلیل اینکه در کشور قوانین مشخصی برای مالکیت، ارتقا، مهارت و خرید و فروششان وجود ندارد مرتبا مورد کلاهبرداری یک سری قرار می گیرند و مثل دزدها باید تا آخر عمر در خفا زندگی کنند.
در استان های شرقی تر حتی خانواده های ایرانی و افغانی تشکیل شدند که مشکلاتشان کمتر از این نیست. فرزندان نسل دوم و سوم و چهارمی که در ایران زاده شده و در ایران می میرند اما به نگاه خودشان به حساب نمی آیند.
از این مهمتر در شهرهایی مانند ری ، قم ، مشهد و ... خانواده های شهید افغانی وجود دارند که مثل ایرانی ها برای دفاع از این سرزمین در دفاع مقدس جنگیده اند. جانبازانی که در هیچ جا پرونده ندارند و برخی شهدای مدافع حرم که خانواده هایشان همچنان درگیر مشکلات هویتی، مالکیتی و معیشتی هستند.
کجای فرهنگ اسلام و ایران اجازه می دهد، جامعه ای با مخلص ترین و با وفا ترین کارگرانش چنین برخوردی داشته باشد و چه کسی مسئول این است که در این نیم قرن میهمانی به وعده و بی عدد، حتی یک خط قانون برای این همه آدم با این همه مسائل مختلف و متفاوت نداشته باشیم.
هر وقت که اتفاقی می افتد که به لحاظ یک بازی رسانه ای گروهی نگران می شوند. وعده ی ساماندهی داده می شود. همین دو سال پیش که طرح ساماندهی آرد و نان به خاطر خشکسالی و جنگ اوکراین داغ شد، قرار بود با همکاری یکی از اپراتورهای تلفن همراه یک بار همه افراد داخل کشور را به صف کند. آیا این مساله انجام شد؟ و اگر انجام شد فایده ای به حال این آشفته بازار حضور افاغنه در ایران داشت؟ این چیزهایی است که قبل از هر مسئولی باید مجلس شورای اسلامی به عنوان قانون گذار به آن پاسخ بدهد.
واقعیت این کشور ما در حوزه افغانی ها نیاز به یک قانون مشخص و مستثنا از سایر مهاجرین نیاز دارد. باید افرادی که بیش از 4 دهه در ایران زندگی می کنند به صورت جدا و افرادی که به تازگی وارد ایران می شوند به نحو مستقل مورد ارزیابی قرار بگیرند.
همچنین با توجه به آسیب پذیری های اقتصادی ایران باید شرایط مالیات، بیمه و حفاظت از اموال این اتباع به نحوی که حقوق ملت ایران و حقوق این افراد و زحمت هایی که برای آبادانی کشور می کشند همزمان مورد صیانت قرار گیرد؛ تعیین شود.
مجازات ورود غیر مجاز و خروج ارز و اموال و غلات و سوخت به این کشور باید پیش گیرانه باشد. سقف استقرار جمعیت و تعداد افراد خانوارهای مهاجر در هر شهر باید مشخص باشد و نحوه قرنطینه افرادی که در رفت و آمد در سرزمین مادری هستند باید مشخص باشد.
ناعدالتی که در پرداخت به این افراد در ازای کار وجود دارد باید حدف شود و از این طریق امکان عادلانه ای برای اخذ شغل برای ایرانیان نیز در فرصت های مشابه فراهم شود.
همچنین باید سهم صندوق های تامین اجتماعی از فرصت شغلی استفاده شده توسط افاغنه مشخص شده و در صورت بازگشت این افراد نحوه بازخرید سهم این افراد در صندوق مشخص شود. همچنین با توجه به مسائل مرتبط با امنیت ملی ، نحوه مالکیت بر اموال منقول و غیر منقول کاملا مشخص شده باشد تا علاوه بر اینکه امکان تصرف سرزمینی برای اتباع فراهم نباشد، حق بهره برداری آنان از اماکنی که هزینه تصرف آن را می پردازند محفوظ بماند.
بی شک امروز مساله افغانستانی ها و ایران از یک مهاجرت مقطعی و یک میهمانی انسان دوستانه تبدیل به یک مساله عمومی شده که باید درباره آن به مناسبت درگیری بیش از یک دهم جمعیت و یک پنجم بودجه رفاهی کشور در یک سطح کلان و حتی در حد یک وزارتخانه مورد پیگیری قرار گیرد.