۱۴۰۲/۱۱/۱۹ - ۱۶ : ۴۶

روایت راه‌اندازی دفتر روزنامه با دریافت تسهیلات اشتغال کمیته امداد

روایت راه‌اندازی دفتر روزنامه با دریافت تسهیلات اشتغال کمیته امداد

به گزارش جهانی پرس از پایگاه اطلاع‌رسانی کمیته امداد، داستان زندگی منور قربانی دختر ۴۶ ساله اهل ایلام، می‌تواند الگوی بسیاری از افراد باشد. او روزگار سختی را گذرانده، روزگاری که با افتخار و سربلندی از آن بیرون آمده است.

منور قربانی، حالا دفتر روزنامه خود را در شهر ایلام دارد. پیش از این، زندگی اما بازی‌های زیادی با او داشته و بلاهای زیادی را هم بر سرش آورده است. او در یک خانواده پرجمعیت در روستای «داروند» به همراه هشت خواهر و برادر دیگر زندگی می‌کرد. منور از زمانی که به یاد دارد، در فقر زندگی می‎کرده است و چون پدرش هیچ زمینی هم نداشت، در زمین‌های کشاورزی دیگر اهالی، کار می‌کرد.

او می‌گوید که همان زمان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) بود. او اما دوست داشت که زندگی دیگری را تجربه کند، به همین دلیل، در دفتر یک روزنامه در شهر ایلام کار پیدا کرد و به ‌جای کشاورزی در آنجا مشغول به کار شد. تعریف می‎کند که آن زمان جوان بود و تازه ۲۴ سال سن داشت. کار در دفتر روزنامه، فرصت‌های زیادی را در اختیارش قرار داد و یک روز فرصت دیدار با مدیرکل کمیته امداد استان ایلام را پیدا کرد. او می‎گوید: «در دیداری که با مدیرکل کمیته امداد داشتم، به او از شرایط زندگی‌ام و سختی که دارم، گفتم.» روز بعد، زمانی که منور تازه از خواب بیدار شده بود و خود را برای رفتن به دفتر روزنامه آماده می‌کرد، در زنگ خانه به صدا درآمد و مسئول کمیته امداد به دیدارش آمد و زمانی که شرایط زندگی او و سایر خواهر و برادرانش را دید، تصمیم گرفت به آن‌ها وام خوداشتغالی دهد. منور از این دریافت وام، استقبال کرد و سال ۸۰، وام ۱۰ میلیون تومانی را برای راه‌اندازی یک دفتر روزنامه دریافت کرد.

منور می‌گوید با وام ۱۰ میلیونی سر و سامان گرفت و توانست به عشقش یعنی خبرنگاری برسد، اما در خانه، خواهران و برادران دیگرش، زندگی سختی داشتند. او دوست داشت که به آن‌ها هم کمک کند. کمک‌ گرفتن از کمیته امداد باز هم نخستین فکری بود که به سراغشان آمد. همین شد که او و خواهرش، دوباره برای دریافت وام به این نهاد مراجعه کردند و وام ۱۵ میلیون تومانی دریافت کردند. این دختر سخت‌کوش تعریف می‌کند که با وام دریافتی، توانستند، ۳ رأس گاو بخرند و در زمینی که از قبل داشتند، یک گاوداری، بسازند. سنگ بنای گاوداری گذاشته شد، اما مشکل خواهران قربانی تازه از این جا شروع شد. او می‌گوید که هیچ‌کسی از آن‎ها شیر تازه نمی‌خرید و شیر تازه روی دستشان مانده بود. منور اما بیدی نبود که با این بادها بلرزد، او تعریف می‌کند که خودش دست‌به‌کار شد برای فروش شیرها. به بازار روز می‌رفت و شیرها را می‌فروخت. او اما خودرویی نداشت و برای این که بتواند راحت‌تر کار کند، وام بعدی را برای خرید ابزار کارش از کمیته امداد گرفت.

حالا ۲۰ سالی از آن روزهای سخت می‌گذرد، از روزهایی که منور و خواهرش، با کمک کمیته امداد امام خمینی (ره) توانستند، زندگی خود را از نو بسازند. او می‌گوید در سه سال گذشته، شیر تازه گاوداری آن‌ها از طرف دامپزشکی بهترین و باکیفیت‎ترین شیر معرفی شده است. منور این روزها هم به خواهرش در گاوداری کمک می‌کند، هم دفتر روزنامه‌اش را می‌چرخاند و هم پرستار مادر پیرش است و او را رتق‌ و فتق می‌کند.

 او می‌گوید: «زندگی به ما سخت گرفت؛ اما خدا پشت ما بود و با کمک‌های همدلانه توانستیم زندگی را از نو بسازیم.»